خاطرات محمد زقوت


25 اردیبهشت 1403


محمد زقوت، پدر شهید محمود زقوت از فلسطین، مهمان دویست‌وبیست‌و‌سومین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1391) بود. او در مورد فرزندش که در راه خدا به شهادت رسیده است، گفت: فرزندم در فاصله چند متری از من، در تظاهراتی مسالمت‌آمیز به شهادت رسید. در پی شهادت فرزندم، ناراحت شدم ولی قطره‌ای گریه نکردم؛ چراکه شهادت یک شرف است و دستیابی به آن، جز برای بهترین‌های خلق خدا میسر نیست. به خاطر لحظات جدایی از او غم نداشتم؛ حُزنم تنها به این خاطر بود که فرزند کوچکم محمود، در رفتن به سوی بهشت از من سبقت گرفته است. فکر نکنید به شهادت پسرم افتخار می‌کنم؛ از بابت این‌که خانوداه‌های فلسطینی چندین شهید تقدیم کرده‌اند، اما من از شش فرزندم، تنها یک شهید در راه خدا داده‌ام، احساس خجالت می‌کنم. آن چیزی که به من صبر و تسلا می‌دهد این است که او در روز لقاءالله شفاعتم کند.

تاکنون 356 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 3 خرداد 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو



 
تعداد بازدید: 479


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 108

وقتی به موضع رسیدم رفتم داخل سنگر. سربازها گفتند: «آن سرباز انتظامات، یعنی یعقوب احمد،‌ که عصام را دستگیر کرده بود دیروز بر اثر اصابت ترکش گلوله ایرانیها کشته شد. خدا را شکر کردم. بعد شنیدم سرهنگ میسر به ستوان یکم عباس اهل بصره گفته بود: «تفاوت کشته شدن عصام و یعقوب تفاوت بهشت و جهنم است.» چند روز گذشت. حمله شما شروع شد. تقریباً تا ساعت پنج‌ونیم صبح ما هنوز در مواضع خودمان بودیم. در شبِ حمله، آسمان را ابرهای سیاه پوشانده بود. افراد ما همه ترسیده بودند و حالت عجیبی داشتند. خستگی مفرط و یأس در تک‌تک افراد به چشم می‌خورد. رخوت و ترس موقعی بیشتر شد که ستوان یکم احمد جمیل و سرهنگ میسر با داد و فریاد ز افراد می‌پرسیدند «پل کجاست؟ پل کارون کجاست؟»