معرفی آثار تاریخ شفاهی -1

صدای گذشته

دونالد ریچی
ترجمه: محمد جمشیدی‌منش

07 مرداد 1403


کتاب صدای گذشته[1] یکی از کتاب‌های تاریخ شفاهی است که از این رشته دفاع کرده است.  دونالد ریچی[2]؛ پژوهشگر حوزۀ تاریخ شفاهی، متنی را به مناسبت انتشارِ چهارمین ویراست این اثرِ پل تامپسون نوشته است که در ادامه آن را مطالعه می‌کنیم.

انتشار ویراستِ چهارم کتاب «صدای گذشته» توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در ۲۰۱۷، تقریباً 40 سال پس از انتشار نخستین ویراست و 17 سال پس از آخرین ویراست، نقطۀ عطفی در تاریخ شفاهی محسوب می‌شود. در ویراست نخست، تامپسون هم پیش‌فرض‌های مورخان شفاهی و هم منتقدان آن‌ها را به چالش کشید. پل تامپسون به پیشبرد این حوزه در مسیر‌های جدید و گشودن آن به سایر رشته‌ها کمک کرد. این ویراست گواهی بر تحولات ژرفی است که ویراست‌های پیشین ایجاد کرد. کتاب جدید تقریباً دو برابر ویراستِ نخست حجم دارد.

پل تامپسون، پیشگام تاریخ شفاهی، اکنون استاد بازنشستۀ جامعه‌شناسی دانشگاه اسکس[3] است. او در این ویراست با جوانا بورنات[4]، استاد بازنشسته تاریخ شفاهی در دانشگاه آزاد بریتانیا همکاری کرده است. هر دو پژوهشگر، سردبیر مجله انجمن تاریخ شفاهی بریتانیا، با عنوان تاریخ شفاهی، بوده‌اند و هر دو از تحولات این حوزه آگاه هستند. این ویراست همچنین شامل یک مرور کلی بر نظریه تاریخ شفاهی توسط لین آبرامز؛ تحلیل‌گر این حوزه است.

ویراست اولِ صدای گذشته کوتاه‌تر، مناقشه‌برانگیز و برانگیزاننده‌تر بود. حال که این دو نویسنده در بسیاری از این جدال‌ها پیروز شده‌اند، نویسندگان می‌توانند به عقب بنگرند و بررسی کنند چگونه شواهد شفاهی، درک ما را از گذشته تغییر داده است. تامپسون و بورنات به جای ترغیب دانشمندان به جدی گرفتن شواهد شفاهی -کاری که زمانی لازم بود- در اینجا نشان می‌دهند چگونه رشته‌های دیگر مُجدانه این روش‌شناسی را پذیرفته‌اند. اگرچه ممکن است برخی مخالفانِ سرسخت‌ همچنان اعتراض کنند؛ اما بحث اینکه آیا از تاریخ شفاهی استفاده کنیم یا نه، به پایان رسیده و به چگونگی استفادۀ بهتر از آن تغییر کرده است. در حالی که کتاب اول، بر نمونه‌ها و مثال‌هایی از بریتانیا تکیه داشت و تفاوت‌های میان رَویه‌های اروپای غربی و ایالات متحده را برجسته می‌کرد، ویراست جدید یک گشت‌وگذار جهانی ارائه می‌دهد و در انباشت ادبیات تاریخ شفاهی در سراسر جهان غوطه می‌خورد.

صدای گذشته، علاوه بر اینکه نخستین تفسیر روش‌شناختیِ تاریخ شفاهی است،  بر اهداف اجتماعی مصاحبه‌های علمی نیز تأکید می‌کند. این کتاب هم در گذشته و هم اکنون استدلال کرده است که تاریخ نباید صرفاً مایۀ تسلی باشد، بلکه باید فهمی ایجاد کند که منجر به عمل شود و در نهایت به «تغییر جهان» کمک کند. نویسندگان عقیده دارند این گرایش در ویراست نخست، نمایان‌گرِ روحیه ایده‌آلیسم جنبش تاریخ شفاهی در 1970 بود، اما با اینکه اکنون آنها بر مسائل گوناگونی تمرکز کرده‌اند، تأکید می‌کنند: «جست‌وجوی عدالت اجتماعی، همچنان در مرکز کارِ ما قرار دارد».

در واقع، همین هدف اجتماعی بود که ابتدا برخی از نخستین مورخان شفاهی آمریکایی را دل‌آزرده کرد. در ایالات متحده، برنامه‌های تاریخ شفاهی، ابتدا در چندین آرشیو بزرگ دانشگاهی متمرکز بود که از دفتر تحقیقات تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا الگوبرداری شده بود؛ جایی که آلن نوینز[5] در 1948 تأسیس کرد. مدل دانشگاه کلمبیا، مصاحبه با افراد برجسته در دولت، تجارت، ارتش و سایر حوزه‌های سطح بالا را ترویج می‌کرد. این رویه با رویکرد تاریخ «از بالا» که آن زمان در حرفه تاریخ غلبه داشت، موازی بود. تامپسون در تاریخ اجتماعی اروپایی آموزش دیده بود که رویکردشان تاریخ «از پایین» بود. در این رویکرد، محققان با افرادی مصاحبه می‌کردند که پیش‌تر، از روایت‌های ملی حذف شده بودند. آن‌ها به جای «جمع‌آوری آرشیو»، بر «انتشار کتاب»‌ تمرکز کردند.

آنچه در آن زمان تصادم دیدگاه‌های کاملاً متضاد بود، در نهایت به یک «کلِ پذیرفته‌شده» تبدیل شد. اروپایی‌ها، هم با رهبران سیاسی و تجاری، که نوینز را مجذوب خود کرده بودند، مصاحبه کردند و  هم توجه بیشتری به بایگانی تاریخ شفاهی کردند. برای مثال، تامپسون پروژه تاریخ شفاهی «زندگی بریتانیایی» را آغاز کرد که در کتابخانه بریتانیا نگهداری می‌شود. از سوی دیگر، مورخان شفاهی آمریکایی، تاریخ اجتماعی و علوم اجتماعی را در آغوش گرفتند، که نماد آن پروژه تاریخ شفاهی 11 سپتامبر دانشگاه کلمبیا بود. در این پروژه با طیف گسترده‌ بازماندگان، راویانِ دست‌اول و دیگرانی که تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته بودند، مصاحبه شد. همانطور که این مثال‌ها نشان می‌دهند، مورخان شفاهی می‌توانند این روش‌ها را برای هر دو رویکرد به کار گیرند. پروژه‌ها زمانی بهترین عملکرد را دارند که شامل طیف گسترده‌ای از مصاحبه‌شوندگان باشند و خاطرات و دیدگاه‌های مختلفی را جمع‌آوری کنند.

در ویراست چهارم، نویسندگان، مسائل جدیدی را بررسی می‌کنند که در 4دهه گذشته ظهور کرده‌اند؛ به‌ویژه مسائل مرتبط با مطالعات حافظه و نحوه بازنمایی افراد در داستان‌های شخصی خود. آن‌ها خاطرنشان می‌کنند که درک کلی ما از حافظه ظریف‌تر شده است. امروزه  ما از «تمرکز بر ایجاد اعتبار عینی» دور شده و به این مسئله نزدیک شده‌ایم که افراد با بازسازی خاطره‌شان چه سرنخ‌های گویایی برای تحلیل علمی ارائه می‌دهند.

در واقع، تاریخ شفاهی این آگاهی عمومی را برانگیخته است که ادراک ذهنی، تمام شواهد تاریخی را برمی‌سازد. نویسندگان، مسائلِ داستان‌های آشفته را ارزیابی می‌کنند (مثل زمانی که افراد و گروه‌ها ممکن است رویدادهای جداگانه را در یک رویداد ترکیب کنند) یا زمانی که مصاحبه‌شوندگان «حقایق شخصی» خود را ارائه می‌دهند که ای بسا با واقعیت مطابقت نداشته باشد. آن‌ها مصاحبه تاریخ شفاهی را با روانکاوی و روان‌درمانی خانواده مقایسه می‌کنند و به تأثیرات خاطرۀ تروماتیک(استرس پس از سانحه) و سایر مسائل مربوط به بازگوییِ داستان‌های دردناک می‌پردازند. آن‌ها کاربرد تاریخ شفاهی را در «خاطره‌درمانی» میانِ افراد مسن و ارتباط آن با مصاحبه مرور زندگی بررسی می‌کنند. همچنین تأثیر نژاد، جنسیت و طبقه اجتماعی بر مصاحبه را مورد بحث قرار می‌دهند. در مجموع، این مسائل فهم بهتری از چگونگی تأثیر تعامل چهره‌به‌چهرۀ یک مصاحبه بر مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده و شکل‌دهی نتایج، ارائه می‌دهند.

جوهرۀ تاریخ شفاهی، ثبتِ حرف‌های کنونی است که به‌مثابۀ یادآوری و بازنمایی گذشته ارائه می‌شوند. مصاحبه موفق به مهارت‌های متعددی نیاز دارد، از انجام تحقیقات پیشرفته تا تسلط بر تجهیزات، ایجاد محیط مناسب و نشان دادن همدلی که اعتماد و صداقت را تقویت می‌کند. تاریخ شفاهی همچنین نیازمند حساسیت شدید به مسائل اخلاقی برای جلوگیری از آسیب رساندن به مصاحبه‌شوندگان در طول مصاحبه یا پس از آن است.

صدای گذشته، رهنمودهایی روشن برای هر مرحله از فرآیند تاریخ شفاهی ارائه می‌دهد و به مصاحبه‌کنندگان هشدار می‌دهد که از مسئولیت‌های خود آگاه باشند. این کتاب بیان می‌کند، نتایجی که به دست خواهد آمد، ارزشِ تلاش را دارند. جمع‌آوری و استفاده از شواهد شفاهی «اُبژه‌های»[6] مطالعه را به «سوژه‌ها»یی تبدیل کرده که تاریخی را می‌سازند «که نه تنها غنی‌تر، زنده‌تر و دلخراش‌تر، بلکه واقعی‌تر است» (ص187).

موضوعِ آرشیو در کتاب نخست، در فصل «ذخیره سازی و وارسی» قرار گرفته بود. ویرایش فعلی، توجه بیشتری به نیاز به حفظ حرفه‌ای نوارهای ضبط‌شده نشان می‌دهد؛ چراکه عصر دیجیتال، ثابت کرده است هیچ سیستم ذخیره‌سازی نمی‌تواند به عنوان سیستم دائمی مورد اعتماد باشد. به طور مشابه، این ویراست، بیشتر با مسائل حقوقی مرتبط با ذخیرۀ مصاحبه‌ها در یک آرشیو برای استفاده در آینده دست و پنجه نرم می‌کند.

اگرچه نویسندگان توجه کمی به تاریخ عمومی دارند، اما ارزیابی‌های آن‌ها از منابع تاریخ شفاهی و روش‌هایی که مردم سعی می‌کنند تغییرات عظیمی را که در طول عمر خود رخ داده درک و توضیح دهند، با نگرانی‌های مورخان عمومی هم‌خوان است. با توجه به اینکه بسیاری از برنامه‌های تاریخ عمومی برای حفظ گذشته و ارائه آن به مخاطبان مدرن -از طریق مستندسازی، نمایشگاه‌های موزه، تورهای صوتی و سایر کاربردهای خلاقانه-  به تاریخ شفاهی متکی است، توصیه‌ها و راهنمایی‌های این کتاب به پروژه‌هایی در هر مقیاس و هدفی کمک خواهد کرد.

هر فردی دنبالِ ردیابی تکامل و تأثیر بین‌المللی تاریخ شفاهی در زمان ما است، مطالعۀ کتابِ «صدای گذشته» به او کمک می‌کند.[7]

 

 


[1] The Voice of the Past: Oral History by Paul Thompson with Joanna Bornat. 4th ed. New York: Oxford University Press, 2017

[2] Donald Richie

[3]  University of Essex   دانشگاهی در نزدیکی شهر کولچستر، انگلستان

[4] Joanna Bornat

[5] Allan Nevins

[6] سوبژه یا سوژه، موجودی است که اختیار را اعمال می‌کند، تجربه‌های آگاهانه را تجربه می‌کند، و در ارتباط با چیزهای دیگری که خارج از خودش وجود دارند، قرار می‌گیرد؛ بنابراین، موضوع هر فرد، شخص یا ناظری است.

ابژه؛ هر یک از چیزهایی است که توسط یک سوژه مشاهده یا تجربه شده‌است، و حتی ممکن است موجودات دیگری را نیز دربرگیرد.

[7] منبع: نشریه مورخ عمومی، دوره 40، شماره 1، فوریه 2018، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا. https://muse.jhu.edu/pub/263/article/737505



 
تعداد بازدید: 443


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 119

داشتم به آن بسیجی کوچولو نگاه می‌کردم که دیدم او از جمع دوستانش جدا شد و به طرف یک نفربر که در چند متری آنها پارک شده و دریچه آن باز بود رفت. وقتی کنار نفربر رسید دست در جیب گشادش کرد و با زحمت، نارنجکی بیرون آورد. می‌خواستم بلند شوم و داد و فریاد به راه بیندازم تا جلوی او را بگیرند ولی اصلاً قدرتِ تکان خوردن نداشتم. حیرت‌زده نگاه می‌کردم که این بسیجی کوچک چکار می‌کند. بسیجی با حوصله و دقت ضامن نارنجک را کشید و آن را از دریچه بالا داخل نفربر انداخت. با سرعت به طرف دوستان خود دوید و همه روی زمین دراز کشیدند.