همه چیز درباره جنگ



آهسته آهسته، از وقایع و فرجام جنگ هشت‌ ساله و تحمیلی عراق علیه ایران داریم فاصله می‌گیریم. گرچه هنوز رمزو رازهای بسیاری از این جنگ سر به مهر مانده است و از آنها رازگشایی نشده است؛ اما بسیاری از مردم، حتی آنهایی که آن (جنگ) را تجربه کردند، در گذرزمان و روزمرگی زندگی تلخی‌ها و شیرینیهای آن روزهای حادثه ساز را به باد فراموشی سپرده‌اند. شاید تنها به یمن کار رسانه‌ای و برنامه‌‌های سالگشت برخی عملیاتهای پیروز و نیز سالروز آغاز و پایان جنگ تحمیلی است که برق خاطره‌ای در خاطرمان می‌زند که آن نیز در وزش مشکلات و پیچ و خمهای زندگی به خاموشی می‌گراید.
اما این واقعه ادنی‌الارض برای همیشه در تاریخ زنده است و عبرت‌آموز؛ و ذهنهای فعال و وقّاد هماره در جستجوی یافتن علل، معانی و عواقب آن خواهند بود، و شاید رمزگشایی از لایه‌های مختلف آن چندین دهه به طول انجامد.
 سئوال از جنگ، چرایی، چگونگی و انجام آن فقط حول ناشناخته‌ها و اسرار آن نیست، بلکه پدیدارها و مسلّمات جنگ نیز برای ذهنهای جوان و جستجوگر محل اما و اگر و پرسش است. هرچه اطلاع‌رسانی و دست‌افشانی در شکافهای این «فلات» ضعیف‌تر باشد، پرسشها شدیدتر خواهد بود. از این روست که پس از خوابیدن گردوغبار میدان نبرد  مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی معدودی دست به کار شده‌اند تا غبار از سرو روی ریشه‌ها، ماوقع و فرجام جنگ بگیرند. اما کندی گردروبی آنها پاسخ‌گوی ذهنهای نورس نیست.
پدران و مادرانی که جنگ را از سر گذرانده و شاهدی بر صحنه‌های افتخارآمیز و حماسه‌ساز و یا حتی تأسف‌بار و رقت‌انگیز آن بوده‌اند، امروزه به سبب مناسبتها و به اعتبار کار محدود و شکسته و بسته رسانه‌ای و نیز اشاره‌های نارس کتابهای درسی، در معرض چندو چون و چراهای بسیاری از سوی فرزندان و نونهالان زندگی خود قرار می‌گیرند. اما همه‌چیز درباره جنگ در دسترس آنان نیست که بتوانند متقن، مستند و مستدل به این پرسشها پاسخ گویند. پس با جوابهای  کلیشه‌ای و یا اطلاعات غلط و ابتر از زیر بار پرسشهای سنگین شانه خالی می‌کنند، لذا باخبران و کسانی را که دست در کار مطالعاتی و تحقیقاتی دارند وظیفه‌ای سخت و سنگین پیش‌رو است تا چاره‌ای بیندیشند و طرحی در بیاندازند؛ و می‌بینیم که برخی محققین و مراکز پژوهشی به فکر تهیه و تنظیم دائرة‌المعارفها و فرهنگهایی در خصوص جبهه و جنگ افتاده‌اند.
اما در این تلاش و کوششهای بسیار، برای کودکان و نوجوانان کار دیگر از جنس دیگری نیاز است، تا درون و ذهن ظریفشان با اطلاعات درست چینش و تابیده شوند.  مرتضی سرهنگی که سابقه طولانی و درک خوبی از کار کودک و نوجوان دارد و قبلاً نیز کتابهایی چون: اسم من پلاک است، اسم من چفیه است ، اسم من خاکریز است را برای کودکان  منتشر کرده بود، از زمره کسانی است که تحذیر و هشدارها را به خوبی دریافته و با شناخت عمیقی که از مقوله جبهه و جنگ و تجربه سنگینی که در خصوص هنر و ادبیات مقاومت دارد اکنون به فکر فردای کودکان و نوجوانان افتاده است و در کاری بدیع جلد اول از مجموعه هشت جلدی همه‌چیز درباره جنگ را روانه بازار کتاب کرده است. او با شناخت زمان و مخاطب‌شناسی، کتابی در موضوعات و حوادث و وقایع اساسی جنگ فراهم کرده است تا دستگیر پرسشهای جوان و کمک درس بزرگتر‌ها در پاسخ باشد. فاصله انداختن بین جنگ‌شناخته‌ها و نسل امروز وفردا (انقطاع) و شانه خالی کردن از پرسشهای به حق فرزندان و نونهالان زندگی و در بی‌خبری نگهداشتن ایشان، ذهن‌شان را گنگ و افق دیدشان به آینده را کور خواهد کرد؛ و سرهنگی به فراست این خطر را دریافته، لذا با هنرمندی و ظرافتی امتنان‌برانگیز دست به کار شده و اطلاعات و تحقیق‌یافته‌هایی از جنگ و ازتاریخ را در مجموعه‌ای هشت جلدی تدارک دیده است، تا همه چیز درباره جنگ را در سفره دل جوانان و حتی بزرگان بگذارد.
اینکه ما چقدر از این سفره برداشت می‌کنیم بستگی به نیاز ما دارد. او در اشاره‌ای که بر این کتاب نوشته؛ هشت سال دفاع مقدس را به درستی به مثابه «فلات» وسیعی دیده است: «وقتی به فلات وسیع دفاع هشت‌ساله‌مان نگاه می‌کنم بلندیهای کوچک و بزرگی می‌بینم که هرکدام دنیایی را در دل خود پنهان کرده‌اند. اگر دست جستجوگری به طرف شکافهای این بلندیها بیاید ماجراها و شخصیتهایی را بیرون می‌آورد که همه‌شان خواندنی، دیدنی و ماندنی‌اند»
تشبیه گستره جنگ به فلات تشبیه درستی است. فلات در اصطلاح جغرافیایی دشت پهناوری است که ارتفاعاتش زیاد و در سطح آن کوههایی وجود دارند. به ظاهر این دشت، بی‌آب و علف به نظر می‌‌آید اما زیر این دشت  پهناور و لم یزرع گاه ثروت هنگفتی وجود دارد. به یادآورید دشتها و فلات پهناوری از ایران که منابع زیرزمینی و سرمایه‌های طبیعی کلانی را در دل خود جای داده است.
جنگ نیز همچون فلات به ظاهر لم یزرع، خشک، بی‌حاصل و پرخسران می‌نمایاند که در آن مرگ وعدم حیات حرف اول است. اما همان‌‌طور که حضرت امام (ره) در وصیت‌نامه الهی ـ سیاسی خود اشاره دارند جنگ برکات و دستاوردهای بزرگی در برداشته است. در دل خود ثروت سنگینی و حیاتی جذاب جاری دارد. مهم آن دستی است که بتواند از شکافها و منافذ این ارتفاعات و از درون و دل آن چشمه‌های معرفت و زلال جاری سازد. سرهنگی دست در این روزنه‌ها کرده و خواسته به سهم خود با رنج گوشه‌ای از این صندوقچه گنج را به روی ما بازگشاید. اولین تلاشهای او به سالها قبل برمی‌گردد سالهایی که هیچ کس فکر نمی‌کرد برای کودک خاکریز، پوتین، چفیه و پلاک و ... سئوال باشد، پس برایشان پاسخهایی فراخور ذهن و با ادبیات کودکانه نوشت؛ کتابهای مصوری با عناوین اسم من پلاک است و ...
حال او در گامی دیگر و کاری بدیع ذوق  و تلاش دیگری را به ثمر رسانده است و آن تهیه مجموعه همه‌چیز درباره جنگ آن هم به عدد سالهایی که دشمن بعثی جنگ را بر شانه‌های ما تحمیل می‌کرد. او دراین مجموعه درصدد است برای هر سال جنگ ستیغ‌های بلند فلات را واکاویده و حرفهایش را با جوانان در میان بگذارد.
سرهنگی در جلد اول مداخلی را مورد توجه قرار داده است که با توضیح و تبیین آنها ضمن پرداختن به ریشه‌های جنگ. ابزار و اصطلاحات لازم برای فهم تعاریف و تحقیقات پیش روی  فراهم آید.
دیده‌بان کتاب ابتدا نگاهی به وضعیت جغرافیایی و تاریخی کرده تا ببیند«عراق کجاست؟» و به چه اعتباری در طول تاریخ اختلافاتی میان دو کشور همسایه ایران و عراق وجود داشته است، «اروندرود» و سرزمین بین‌النهرین کجا هستند و چطور شد که «اروندرود» خط مرزی ایران و عراق گردید. و از چه رو حقوق بین‌المللی تعریف شده در سال 1975 معروف به «قرارداد الجزایر» نادیده گرفته شد. «صدام» کسی که محرومیت بسیاری در دوران کودکی کشیده و تحت ظلم و ستم ناپدری بود چگونه از میان آتش حرمان و فقر برآمده و با حمایت‌های دست نوازشگر دایی‌اش «خیرالله طلفاح» و بهره‌مندی از روحیه عصیانگری‌اش راهش را به «حزب بعث» باز می‌کند. چرا در گروه ترور «ژنرال عبدالکریم قاسم» جای می‌گیرد و چطور پس از ناکامی در طرح و نقشه ترور ابتدا به سوریه و بعد به مصر فرار می‌کند؛ و در وانفسایی که حسن‌البکر موفق به زیرکشیدن جمهوری ژنرال قاسم می‌شود  به سایه امن حسن‌البکر می‌خزد و بعد می‌تواند خود را از زیر این سایه سنگین بیرون بکشد. سپس او خود را سردار قادسیه می‌خواند و در «روز صاعقه» (یوم‌الرعد) از «خط تالوک» می‌گذرد و به کشور مسلمان ایران لشکرکشی می‌نماید، و با قادسیه خواندن این کارزار، جنگ قدرت طلبی خود علیه ایران را به جنگی ایرانی ـ عربی بدل می‌سازد.
اینها همه ارتفاعاتی است که سرهنگی از برجک دیده‌بانی جلد اول کتاب دیده است و دیده‌هایش را به کلیشه‌های زیبا و هنری از تصاویر شهر تاریخی بغداد،  برشهایی از اسناد قرارداد تاریخی موسوم به «عهدنامه دوم  ارزروم» (1847 م ـ 1226هـ ش) و قرارداد 1975 الجزایر و عکسهای سران شرکت‌کننده در آن، نقشه مرزی ایران و عراق  و نقشه استفاده از اروندرود  و میشل عفلق رهبر حزب بعث و عکسهای مختلفی از دوران جوانی صدام و همسرش ساجده طلفاح و فرزندانش عدی و قصی مستند کرده است.  این مستندسازی با طراحی هنرمندانه و کار گرافیکی  زیبای کوروش پارسانژاد کشش و جذابیتی دو چندان  پدید آورده است.
 ما نیز همچو دیده‌بان این کتاب منتظریم که جلدهای دیگر این مجموعه با رصد دقیق و اطلاعات مکفی از دیگر  ارتفاعات  این فلات پیش‌رویمان قرار گیرد.

محسن کاظمی
26 مرداد 1387

 



 
تعداد بازدید: 6131


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.