"امضای خدا"


کتاب "امضای خدا" با خاطراتی از سردار شهید مجید کبیرزاده به قلم حجت‌الاسلام مصطفی نهازی منتشر شده است. کبیرزاده در 20 عملیات مهم جنگ نقش موثری ایفا کرد و در سال 1365 به شهادت رسید.

"امضای خدا" با روایت خانواده، دوستان و همرزمان شهید مجید کبیرزاده و در 3 بخش "زندگی‌نامه"، "خاطرات" و "تصاویر و وصیت نامه" تدوین شده است.

در بخشی از کتاب و از زبان حسین محبی، همرزم شهید آمده است: "پنج نفری به گشت رفتیم. شب،‌ یکدیگر را گم کردیم و تا 48 ساعت به دنبال هم گشتیم تا این که مجید را پیدا کردیم، در حالی که ضعف شدیدی پیدا کرده بود، چند قدم می‌آمد و می‌نشست. با عصبانیت به او گفتم: شما مسئول محور هستید، چرا گشت آمده‌اید؟! گفت: بعد می‌گویم چرا آمده‌ام.

مجید را به دلیل ضعف بدنی با ماشین به سنگر فرستادیم و خود نیز با سختی تا سنگر رفتم. وقتی رسیدیم و قدری آرام گرفتیم، به مجید گفتم: خوب نگفتی چرا به گشت آمده‌ای؟ مجید گفت: نوبت من خیلی طول کشیده است. تمام دوستان و همرزمانم شهید شده‌اند و من نزد آن‌ها خجالت می‌کشم. حالا گاهی این گشت‌ها را می‌آیم، چون می‌دانم در این گشت‌ها خیلی چیزها هست. می‌آیم این جا تا از خدا بخواهم رفتن من را امضا کند."

مجید کبیرزاده سال 1340 در نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد. در عملیات ثامن‌الائمه(ع) به خاطر فعالیت و تلاش‌های بی‌وقفه، به عنوان یک نیروی شجاع در بین فرماندهان جنگ شناخته شد.

در عملیات فتح المبین فرمانده گردان بود و در 20 عملیات مهم با مسوولیت‌های دیگر، نقش موثری ایفا کرد. وی سرانجام در سال 1365 و در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.

کتاب "امضای خدا" در قطع رقعی و 96 صفحه،‌ با شمارگان 3000 نسخه و بهای 17 هزار ریال از سوی انتشارات ستارگان درخشان، وابسته به سازمان حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس استان اصفهان منتشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4562


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»