مراحل خاطره نگاری شفاهی جنگ تحمیلی


مقدمه
در باره مراحل خاطره نگاری و خاطرات شفاهی جنگ تحمیلی در این مجال کوتاه و اندک نمی توان به تفصیل سخن گفت؛ به ناچار می کوشم به طور خیلی فشرده و مختصر مطالبی فهرست وار بیان کنم.

یک تذکر لازم
قبل از شروع بحث باید این تذکر ساده اما مورد غفلت قرار گرفته را بدهم که خاطره نویسی و خاطره نگاری شفاهی نیز مثل همه رشته های تخصص دیگر، نیاز به آموزش و تعلیم دارد و هر فردی با هر میزان دانش و سواد، نمی تواند دست به این کار بزند. خاطره نگاری موفق نیازمند مهارت های چندی است که به مرور و طی زمان به دست می آید.

اما خاطره نگاری شفاهی دارای مراحل چندی است که عبارتند از:

مرحله اول: پیدا کردن سوژه
در گام اول مهم ترین کار یافتن سوژه یا همان فرد راوی و خاطره گو است. یک مورخ شفاهی(کسی که مصاحبه می کند) و کسی که کارش نگارش خاطرات شفاهی رزمندگان است، باید شمّ قوی و جستجوگری داشته باشد و بتواند افراد دارای خاطره را انتخاب کند. به دلیل مردمی بودن هشت سال دفاع مقدس، جای جای ایران زمین پر است از رزمندگانی که مدت کوتاه یا بلندی در جبهه و جنگ بوده و خاطراتی از آن سال ها در ذهن دارند. از میان انبوه این افراد، می توان سوژه مورد نظر را یافت. همچنین مادران و همسران شهدا، آزادگانی که سال ها در عراق اسیر بوده اند، جانبازان و حتی مردم عادی پشت جبهه و کسانی که در شهرها زندگی می کرده اند نیز می توانند خاطرات جالبی در باره سال های جنگ یا اسارت و جانبازی داشته باشند.

مرحله دوم: راضی کردن سوژه
به دلیل گذشت سال های زیاد از شروع و خاتمه جنگ و جذب رزمندگان آن سال ها به زندگی روزمره، معمولاً رزمندگان به راحتی حاضر به بیان خاطراتشان در قالب یک کتاب نمی شوند. مورخ شفاهی باید با صبر و حوصله و حتی چند بار رفت و آمد با آن فرد، وی را راضی کند تا خاطرات شفاهیش را روایت کند. البته برخی از رزمندگان نیز داوطلبانه حاضرند خاطراتشان را روایت کنند.

مرحله سوم: پیش مصاحبه
پس از راضی کردن فرد، لازم است قبل از شروع مصاحبه اصلی، یک و یا حتی چند جلسه، مورخ شفاهی با فرد راوی جلسه گرفته و در باره شیوه و اهداف کارش مطالبی با او در میان گذارد. معمولاً افراد عادی از ضبط صوت وحشت دارند و تا کنارشان ضبط روشن شود، ساکت می شوند، این در حالی است که قبل از آن، خیلی راحت، خاطراتشان را بیان می کردند.
مورخ شفاهی لازم است ترس سوژه را از ضبط صوت از بین برده و به او بگوید که چه مطالبی از وی می خواهد.

مرحله چهارم: مصاحبه
مصاحبه قلب خاطرات شفاهی است. مورخ شفاهی هر اندازه بتواند بیشتر از راوی اطلاعات ریز و جزیی به دست آورد، موفق تر عمل کرده است. باید توجه داشت که هنگام انجام مصاحبه، مورخ شفاهی تا می تواند باید با سؤال های ریز و کوتاه، جزیی ترین مطالب را از راوی بپرسد. مثلاً ممکن است راوی بگوید:
«دو روز پس از شروع جنگ، من و دوستانم به جبهه رفتیم و مستقیم خودمان را به خرمشهر رساندیم و با عراقی ها در منطقه پل نو درگیر شدیم»
اما این کلیاتی است که نیاز به جزییات بسیاری دارد. مورخ شفاهی برای به دست آوردن آن جزییات باید فرضاً سؤالات زیر را از راوی بپرسد:
روز اول جنگ کجا بودید؟
چطور فهمیدی جنگ شروع شده؟
چه کردی؟
روی چه انگیزه ای تصمیم گرفتی بروی جنگ؟
کجا رفتی؟
چه کسانی با تو بودند؟ نام ببرید!
با چه وسیله ای رفتی؟
چه پوشیده بودی؟
تا آن موقع آموزش نظامی دیده بودی؟
چند نفر بودید؟
از آن روز عکس هم دارید؟
کجا رفتید؟
چه دیدید؟
از دیدن آن چیزها چه احساسی به شما دست داد؟
وقتی وارد خرمشهر شدید، به کجا رفتید؟
وضع خرمشهر چطور بود؟ چه دیدید؟
عراقی ها کجای خرمشهر بودند؟
چطور با آنان درگیر شدید؟
چه سلاحی داشتید؟
چند عراقی را زدی یا مجروح کردی؟
کسی از دوستانت شهید یا مجروح نشدند؟
و...
با این سؤالات جزیی و ریز، خاطره گو تصویر کامل و شفاهی از جنگی که در آن شرکت داشته، ارائه می دهد.
در مصاحبه باید مورخ شفاهی صبر و تحمل زیادی داشته باشد و تا می تواند، جزیی ترین مطالب را از راوی بپرسد و ضبط کند. بهتر است اگر راوی آلبوم عکس دارد، آن عکس ها را نیز اسکن کرده و پشت هر عکس اطلاعاتی شامل زمان، مکان و افراد حاضر در عکس نوشته شود.

مرحله پنجم: پیاده کردن
پس از انجام مصاحبه و ضبط آن روی نوار کاست یا ضبط های دیجیتالی، باید کلمه به کلمه آن چه راوی گفته را روی کاغذ یا به صورت کامپیوتری پیاده و استخراج کرد. برای اطمینان بهتر است متن پیاده شده، یک بار با متن خاطرات شفاهی مقابله شود.

مرحله ششم: تدوین
پس از پیاده شدن متن خاطرات شفاهی، باید آن خاطرات که معمولاً نامنظم، آشفته و درهم هستند را تدوین کرد. اگر مصاحبه قلب تاریخ شفاهی است، تدوین مغز آن است. در تدوین است که می توان بر اساس یک مصاحبه عمیق و همه جانبه، کتابی جذاب و خواندنی نوشت. تدوین البته فوت و فن و مراحلی دارد که به دلیل کمبود وقت، نمی توان در این مجال به آن پرداخت.

مرحله هفتم:گویاسازی
در این قسمت تدوین کننده برای آشنا کردن خواننده با برخی مفاهیم، مکان ها، اشخاص و رویدادها، در پاورقی یا آخر کتاب، باید مطالبی به متن اضافه کند. مثلاً راوی در خاطرات شفاهی خودش از روستایی به اسم «چاه کوتاه» نام می-برد. تدوین کننده باید در پاورقی توضیحات کوتاهی در باره این روستا بدهد تا برای خواننده ای که هیچ شناختی از این روستا ندارد، اطلاعات مختصری ارائه شود. چنین است در باره نام ها و برخی کلمات محلی و جریان های سیاسی یا اجتماعی.  

مرحله هشتم: بازخوانی و ویراستاری
پس از تدوین نهایی، لازم است متن بک بار توسط تدوین گر به دقت مطالعه شود. پس از آن متن را باید به یک ویراستار داد تا آن را ویراستاری و اصلاح کند و جملات و نوشته ها را از نظر املایی، انشایی و حرکات و نشانه های سجاوندی حک و اصلاح کند. هیچ نوشته ای نیست که نیاز به ویراستاری نداشته باشد.

مرحله نهم: تایپ کامپیوتری و صفحه آرایی
آخرین مرحله تایپ کامپیوتری، نمونه خوانی و سرانجام صفحه آرایی کتاب برای تحویل به ناشر و انتشار است. در این مرحله باید عکس ها نیز در کتاب جانمایی شوند.
لازم به تذکر است که مصاحبه کننده و تدوین گر می تواند یک نفر واحد یا دو و حتی چند نفر باشند، اما بهتر است فردی که مصاحبه را انجام می دهد، در صورت توانایی و دانش، خودش نیز کار تدوین را انجام دهد.

یک توصیه ضروری
برای انجام مصاحبه و تدوین خوب، مورخ شفاهی و تدوین گر باید اطلاعات و دانش تاریخی زیادی در باره مراحل مختلف جنگ هشت ساله ایران و عراق داشته باشد. به همین دلیل توصیه می شود که حتماً مورخ شفاهی چند کتاب مستند در باره تاریخ جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را که توسط ارتش و سپاه منتشر شده و همچنین چند کتاب خاطره شفاهی را بخواند. هر اندازه دانش و اطلاعات تاریخی مورخ شفاهی از انقلاب و جنگ تحمیلی بیشتر باشد، توایی-اش در مدیریت مصاحبه و انجام تدوین آن مصاحبه ها بیشتر خواهد بود.

سیدقاسم یاحسینی
بندر بوشهر، 18اسفند1390



 
تعداد بازدید: 11670


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 121

بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.