اولین نشست تاریخ شفاهی آموزش و پرورش



از عمر تاریخ شفاهی در ایران بیش از دو دهه نمی‌گذرد. در این مدت گسترة فعالیت در این رشته رشد قابل توجهی داشته است. به مرور برخی از مراکز تحقیقاتی بخشی به نام «تاریخ شفاهی» را راه‌اندازی کرده‌اند و به فعالیت در آن می‌پردازند. اگرچه هنوز دانشگاه‌ها و تعدادی از مراکز علمی کشور به این حوزة پژوهشی عنایت ویژه‌ای نداشته‌اند، اما سمینارها و نشست‌هایی برپا شده و مقالاتی در این زمینه منتشر گردیده است.

در این میان لزوم توجه به حوزه‌های مختلف تاریخ شفاهی، عده‌ای از دوستداران فرهنگ را به فکر راه‌اندازی پروژة تاریخ شفاهی آموزش و پرورش انداخته است. اولین نشست یک روزه پروژه تاریخ شفاهی آموزش و پرورش به همت عده‌ای از فرهنگیان علاقمند و با همکاری مرکز اسناد و موزة آموزش و پرورش روز دوشنبه 19/11/1388 در مدرسه دارالفنون با حضور شماری از معلمان برگزار شد.

در ابتدای جلسه بر لزوم توجه به امر تاریخ شفاهی در آموزش و پرورش تأکید شد. همچنین سخنران مدعو خانم «نیک‌نفس» یکی از کارشناسان تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران به تبیین جایگاه تاریخ شفاهی در تحقیقات تاریخی پرداخت. سپس آقای روح‌بخش مسئول این پروژه در آموزش و پرورش، ضمن بیان اهمیت موضوع به تشریح حوزه فعالیت این پروژه برای حاضرین پرداخت و در زمینة توجه به ویژگی‌های افراد انتخاب شده برای مصاحبه توضیحاتی داد.

در بخش دوم نشست آقای روح‌بخش برای معلمان حاضر در جلسه مراحل گزینش افراد مصاحبه‌شونده، انجام مصاحبه و نحوة پیاده کردن مصاحبه به صورت کتبی را توضیح داد. در پایان خانم نیک‌نفس با استفاده از ویدئو پروژکتور نکاتی که مصاحبه‌کننده باید قبل، حین و بعد از مصاحبه در نظر بگیرد را برای حاضران در جلسه تشریح کرد. همچنین به بیان سابقة تاریخ شفاهی و مراکز مهم تاریخ شفاهی در جهان پرداخت. اولین نشست تاریخ شفاهی آموزش و پرورش در ساعت 30/15 به پایان رسید.

آغاز فعالیت این پروژه در تاریخ شفاهی را باید به فال نیک گرفت؛ زیرا آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای مهم جامعه برای عملکرد بهتر باید از تجربیات گذشتگان خود بهره ببرد و چه کسانی بهتر از فرهنگیان باسابقه که در مدت خدمت خود تجربیات ارزنده‌ای در این زمینه به دست آورده‌اند. خلاء چنین فعالیتی در آموزش و پرورش کاملاً مشهود بود. امید آن که روز به روز شاهد پیشرفت پروژه تاریخ شفاهی آموزش و پرورش باشیم.

 

                                                                         محمد مهدی موسی خان



 
تعداد بازدید: 5156


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»