تعطیلی تأسف‌بار مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات ایران



اول: شنبه ۲۲ خرداد۱۳۸۹ بود که در خبرگزاری مهر خواندم، دوست و همکار سال‌های دور و نزدیکم، محمدهاشم اکبریانی، سرویراستار مجموعه‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ادبیات ایران از پایان این طرح خبر داد و دلیل آن را هم فرسودگی کاری و پای کار نایستادن چهره‌های حرفه‌ای‌تر این مجموعه خبر داد و البته بازگشت مالی بسیار اندک برای مولفان و بخش تحریری ماجرا.

دوم: تا آنجا که نگارنده به یاد دارد، مجموعه‌‌ کتاب‌های تاریخ شفاهی ادبیات ایران که 11 عنوان آن منتشر شده و چهار عنوان دیگر آن هم قرار است انتشار یابد، تنها طرح تاریخ شفاهی در داخل ایران  است که به شکل جدی و منسجم و مجموعه‌‌ای در بخش خصوصی پی‌گرفته شد. در خارج البته در حوزه سیاست تاریخ شفاهی در برلین و هاروارد دنبال شد و کتاب‌هایی هم منتشر شد که ماده خام تحلیلی برای مورخان را فراهم آورد.

پیش‌از این هم آقای مرتضی رسولی‌پور زمانی که عبداله شهبازی مورخ و محقق تاریخ معاصر ایران در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران مسئولیتی داشتند،‌ برخی گفت‌وگوها با اشخاص دست‌اندرکار سیاست ایران انجام داده بود و کتابخانه ملی هم گفت‌وگوهایی با شخصیت‌ها برجسته فرهنگ و هنر صورت داده بود. ضمن آنکه مراکزی چون مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم آثاری از خاطرات، عمدتا روحانیون و سیاسیون دست‌اندرکار انقلاب را منتشر کرده و می‌کند، اما تفاوت مجموعه‌ای که آقای اکبریانی انجام داد در این بود که اولا در بخش خصوصی انجام می‌شد و ثانیا روی حوزه فرهنگ، با تمرکز بر ادبیات، صورت می‌گرفت.

این کار سال 1380 در زمان وزارت آقای مسجد جامعی و معاونت فرهنگی‌آقای رمضانپور پا گرفت و به یاد دارم علاوه بر جدیتی که‌ آقای اکبریانی برای انجام این کار داشت، حمیدرضا اسلامی، مدیر انتشارات روزنگار که خود روزنامه‌نگار خبره ‌و  کارشناسی در حوزه ادبیات و شعر بود و تحصیلات عالیه‌ای هم در این زمینه داشت، تمام امکانات و ظرفیت‌های نشر یاد شده را در اختیار آقای اکبریانی قرار داد که کار را سر بگیرد و به جایی برساند.

بعدها مشکلات مالی سبب شد آقای اکبریانی به نگارنده به دلیل رابطه‌‌ای که با آقای جعفریه (مدیر ناشر ثالث داشتم) پیشنهاد دهد ادامه کار را با آن ناشر انجام دهیم که هم ناشری شناخته شده است و هم اینکه می‌‌تواند کار را حرفه‌ای‌تر تداوم دهد. این گفت‌و‌گو انجام شد و آقای جعفریه هم از کار استقبال کردند و در نهایت با سخت‌جانی آقای اکبریانی و تیم همراهش این کار چند سالی دیگر تداوم یافت.

خوشبختانه اقبال اهالی ادبیات علاقه‌مندان به تاریخ ادبیات و فرهنگ ایران از این مجموعه مناسب بود و توانست جای خود را در میان علاقه‌مندان باز کند. به همین دلیل توقف این مجموعه خبری تاسف‌زاست و به گمان نگارنده اگر بخشی از دلایل این کار را در فرسودگی کاری آقای اکبریانی (سرویراستار) مجموعه بدانیم، بخش مهم‌تر آن به مسائل مالی باز می‌گردد که بسیار اندک بود و عملا و در مقایسه با زحماتی که برای هر کار صورت می‌گرفت چیزی برای دست‌اندرکاران محتوایی کار باقی نمی‌گذاشت. به همین دلیل نیروهایی که بعد از مدت‌ها کار کردن و آموختن تجربه‌ای در این کار، می‌بایست پا سفت کرده، به این کار استمرار می‌دادند، به دلیل بهره مالی اندک، کار را رها می‌کردند.

متأسفانه بخش دولتی فرهنگ (به خصوص در دوره حاضر) هیچگاه ضرورت چنین کارهایی را درک نکردند و بر پای ‌چنین نهال‌هایی کمتر آب افشاندند. چرا که اصولا نمی‌دانند اطلاعاتی که در این مجموعه‌ها گرد آمده  و می‌آید، تا چه میران می‌تواند به یک مورخ حوزه فرهنگ و ادبیات در نگارش تاریخ عمومی فرهنگ در ایران مدد برساند. اطلاعاتی که راویان برخی از آنها هم‌اینک روی در نقاب خاک کشیده‌اند، چهره‌هایی چون زنده یاد مهدی سحابی، زین‌العابدین مؤتمن، عمران صلاحی و ... که برخی از آنها (همانند مرحوم سحابی) مصاحبه‌هایی نیمه‌کاره داشتند و روایتی ناتمام از نقش‌آفرینی خویش در تاریخ ادبیات معاصر را ارائه کردند.

همین مجموعه به رغم ضعف‌هایی که در روش‌شناسی کار دارد، یکی از مهم‌ترین اسناد و مدارک به جای مانده در تحلیل تاریخ ادبیات و فرهنگ ایران به شمار می‌رود و تنها یک مورخ می‌داند که این سخنان تا چه میزان می‌تواند به او در تحلیل برخی روابط و رخدادها مدد برساند. برای نمونه در حوزه تاریخ سیاسی ایران، آقای علی رهنما، مورخ و محقق نامدار که کتابش «نیروهای مذهبی بر بستر حرکت‌های ملی» تحلیلی دقیق و حجیم از رخدادهای 1320 تا 1332 است، استفاده فراوانی از خاطرات شخصیت‌های سیاسی‌انجام داد که عمده آن کتاب‌ها را مرکز اسناد انقلاب اسلامی عرضه کرده بود.

یا در همین حوزه هنر کتاب سرگذشت موسیقی ایران مرحوم خالقی که در واقع روایت اوست از نشست و برخاست‌ها با اهالی موسیقی، همچنان به عنوان تنها و مهم‌ترین منبع در تحلیل رخدادهای تاریخی موسیقی ایران معاصر شمرده می‌شود.

سوم: این کارها نیازمند سرمایه‌گذاری افزون‌تر از انتشار یک کتاب عادی است. هم‌اینک چرخش مالی کل مجموعه با حق‌الزحمه پشت جلد، ‌آن هم کمترین حق‌الزحمه، می‌گردید و طبیعی است این میزان بهره مالی برای کمتر مصاحبه‌گر و ویراستاری صرف می‌کند و این گونه کارها اگر بخواهد در بخش خصوصی استمرار یابد، حداقل بخش مالی‌ آن باید بیشتر شود و علاوه بر آن دولت هم که این همه در سال برای طرح‌ها و کتاب‌های بی‌خاصیت هزینه می‌کند و تازه آنها را خریداری هم می‌کند، برای حمایت از این گونه کتاب‌ها بخش‌هایی از‌ آن را پیش‌خرید کند تا این کار بتواند استمرار یابد.

سیدابوالحسن مختاباد



 
تعداد بازدید: 6441


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 119

داشتم به آن بسیجی کوچولو نگاه می‌کردم که دیدم او از جمع دوستانش جدا شد و به طرف یک نفربر که در چند متری آنها پارک شده و دریچه آن باز بود رفت. وقتی کنار نفربر رسید دست در جیب گشادش کرد و با زحمت، نارنجکی بیرون آورد. می‌خواستم بلند شوم و داد و فریاد به راه بیندازم تا جلوی او را بگیرند ولی اصلاً قدرتِ تکان خوردن نداشتم. حیرت‌زده نگاه می‌کردم که این بسیجی کوچک چکار می‌کند. بسیجی با حوصله و دقت ضامن نارنجک را کشید و آن را از دریچه بالا داخل نفربر انداخت. با سرعت به طرف دوستان خود دوید و همه روی زمین دراز کشیدند.