تصاویر و اسناد از رجال، تجار و ابنیههای تهران سخن میگویند
مرکز اسناد کتابخانه مجلس به تازگی دو مجموعه از تصاویر شخصیتهای تاریخی، سیاسی و تجار اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی را در قالب شیشه، عکسها و نگاتیو خریداری کرده است که با تکمیل مجموعههای اسنادی این مرکز، نکات ارزشمندی را در این برهه از تاریخ آشکار میسازند.
علی ططری، رییس مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، درباره این مطلب به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گفت: به تازگی این مرکز دو مجموعه از تصاویر اسنادی را که به سده گذشته باز میگردند، خریداری کرده است و محور اصلی این مجموعهها علاوه بر اسناد، عکسها، شیشهها و نگاتیوند.
وی دفاتر دخل و خرج «میرزا حسن خرازی تهرانی» از تجار مشهور تهران در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی را از جمله اسناد مجموعه نخست برشمرد و توضیح داد: اسناد و تصاویر این مجموعهها علاوه بر ارزش اقتصادی به دلیل مطالعات تاریخی، سیاسی، داشتن اطلاعاتی درباره تجار، بازرگانان و ... اهمیت فراوانی دارند و به گونهای بخشی از تاریخ معاصر ایران را روایت میکند.
دبیر شورای ارزیابی اسناد کتابخانه مجلس با اشاره به این که تصاویری از «بنانالسلطان» نماینده دوره پنجم و ششم شهرضا و قمشه اصفهان از جمله مضامین این مجموعهاند که تاکنون در جایی انتشار نیافتهاند، اظهار کرد: این تصاویر و توضیحاتی که درباره برخی از آنها وجود دارد، اطلاعات تاریخی فراوانی را بیان میکند. به عنوان نمونه، این تصاویر نشاندهنده تاسیس مدرسهای با نام فروغی در حوزه انتخابیه وی و برخی از فعالیتهای فرهنگیاش در کنار اقدامات سیاسی اویند.
ططری درباره دومین مجموعه خریداری شده این مرکز گفت: در این مجموعه 136 شیشهعکس از اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی وجود دارد که از آن میان میتوان به تصاویری از اماکن و مساجد تهران، ابنیهها، عمارات اداری نظیر بلدیه، قصرهای اوایل قاجار، برخی محلات تهران، دروازههای قدیمی تهران و ... اشاره کرد.
مدرس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران یادآور شد: قرار است این اسناد و اطلاعات در آرشیو شنیداری ـ دیداری مرکز اسناد کتابخانه مجلس فهرستنویسی و نگهداری شوند تا بتوانند پازل تاریخ معاصر را تکمیل کنند و نقاط ابهام پژوهشهای آتی روشن سازند.
خبرنگار : سمیرا سرخان زاده
تعداد بازدید: 5159








آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 144
دوستی داشتم بنام سرباز عبدالباسط عبدلالنصره او برایم تعریف کرد که در یکی از اتاقهای یکی از خانههای خرمشهر جنازه زن و مردی را دیده بود که هر دو کشته شده بودند. بوی عفونت تمام خانه را فرا گرفته بود. وقتی این حرف را شنیدم به او اصرار کردم برویم و آن دو جنازه را دفن کنیم. ولی او گفت: «من دیگر نمیتوانم آن منظره را ببینم.






