افطار خونین

ابراهیم بنیادی


شهید حاج شیخ عبدالرحیم دانشجو در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در یک خانواده مستضعف چشم به جهان گشود و در محیطی سرشار از روح مذهب و زیبایی آن دوران کوددکی را گذراند و به تحصیلات ابتدایی پرداخت. تا بخاطر گرایش شدید خانوده به امور مذهبی در سن 12 سالگی همراه با پدر در خدمت یکی از علمای بزرگ آن زمان مرحوم حاج شیخ عبدالرحیم فقاهت به شهرستان مشهد مشرف شدند. 
 
در این سفر بود که جذبه و کشش آن روحانی دلسوز شهید دانشجو را به تحصیل علوم دینی واداشت به طوری که اولین کتاب دانشجویان علوم دینی آن عصر جامع المقدمات را در شهرستان مشهد تهیه و به کازرون آورد و از محضر علمای آن عصر آقایان حاج شیخ عبدالرسول آصف جاه و حاج شیخ محمدرضا حدایق و حاج عالم بهره ها برد. 
 
دوران تحصیل شهید دانشجو در شیراز آمیخته با مشکلات شدید مادی بود به نحوی که حتی در بعضی روزها قادر  به تهیه مایحتاج اولیه زندګی نبودولی در عین حال با مشکلات و سختی ها همانند دیگر طلاب مبارزه کرد و راه امتحانات و آزمایش الهی قرار گرفت که حتی تهیه دارو برای فرزند و همسر بیمارش غیر ممکن شد . با تمام این مشکلات و شداید صبر کرد و تحصیل خود را همچنان مشتاقانه  ادامه می داد.
 
 پس از مدتی تحصیل در شیراز به شهر خون و قیام قم عزیمت نمود و از محضر علمای بزرگ شیعه استفاده مرحوم آیت ا... حاج سید حسین طباطبایی بروجردی به زادگاهش عازم شد تا جوانان منطقه را با مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام آشنا سازد.
 
شهید دانشجو وظایف تبلیغی و ارشادی را در سنگر مسجد حسینی آغاز کرد . پذیرش این مسئولیت همزمان با آغاز شکل گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۴۲ بود که نقش روشنگرانه شهید در این برهه از زمان برای همشهریانش محسوس و روشن است.
 
ایجاد اولین کتابخانه در مسجد و تشکیل کلاس های اصول عقاید جوانان و درحقیقت بنیاد حرکت نوین اسلامی برای مردم کازرون بوسیله این شهید تحقق یافت . مسجد حسینی جایی بود که پیوسته درهایش به روی همگان بخصوص جوانان باز بود و همواره جوانان پرشوری تحویل جامعه می داد شهادت و اظهارنظر مسئولان اطلاعات شهربانی آن زمان تاﺛیر و نفوذ کلام شهید را رابطه با گسترش ابعاد انقلاب اسلامی مشخص می سازد.
 
شهید دانشجو پس از تبعید امام از ترکیه به نجف اشرف نمایندگی در امور حسبیه و رسیدگی به کارهای مذهبی مردم شهر را از امام دریافت نمود و در راه رفاه بینوایان و مستمندان تلاشی پیگیر و مداوم آغاز کرد زیرا خود رنج فقر و محرومیت را کشیده بود توانست با همکاری دیګر برادران متعهد و مسئول سنگ اولیه صندوق خیریه قائم (عج) را بنا نهد که حدود ۴۰۰ خانوار را زیر پوشش قرار می‌داد.
 
زمانی که انقلاب اسلامی ایران با شهادت مرحوم حاج آقامصطفی خمینی (ره) وارد مرحله جدیدی در سال ۱۳۵۶ شد وی با همکاری بعضی از برادران روحانی و فعالیت بچه های مذهبی شهر که در جلسات قرآن شرکت می کردند مراسم سوم چهلم شهید حاج آقا مصطفی را با شکوه بی‌سابقه ای در مسجد (جوی) مسجد جامع برګزار نمود که باعث وحشت شدید عمال رژیم منحوس پهلوی گردید و در انقلابی مردم فوق العاده مؤثر افتاد . و پس از مراسم چهلم شهدای تبریز توانست کازرون را در ردیف شهر های انقلابی ایران قرار دهد.
 
شهید دانشجو در همین رابطه دستگیر و مدتی در زندان شهربانی کازرون با جمعی از یاران زندانی شدند . مردم شهر که از این کار شهربانی بسیار عصبانی و خشمگین شده بودند بدنبال راه چاره ای بودند جهت رهایی وی از زندان که بخاطر جو حاکم بر شهر او را آزاد کردند.
 
شهید دانشجو ﭘس از آزادی از زندان مجددا نقش روشنګرانه خود را دنبال و راهﭘیمایی های لازم را ترتیب داد. وی در همه راهﭘیمایی های قبل از انقلاب ﭘیشاﭘیش مردم در حرکت بودند و نقش رهبری را ایفا می نمودند . ﭘس از ﭘیروزی انقلاب هم در رسیدګی به امور مردم و قبول مسولیت در کمیته انقلاب اسلامی شهر ادای وظیفه کرد و به عنوان یک یار وفادار برای نماینده امام و امام جمعه کازرون برادر جناب حجه الاسلام ایمانی به ایفای نقش سازنده خود ﭘرداخت و ﭘس از انحلال کمیته های انقلاب اسلامی در فارس مسولیت دادگاه انقلاب شهرستان را به عهده گرفت و ﭘس از مدتی که به علل نامعلومی از سمت قضاوت استعفا داد و مسئولیت شورای رسیدگی به شکایات که از سوی امام جمعه شهر دایر شده بود را ﭘذیرفت.
 
شهید دانشجو در تشکیل حزب جمهوری اسلامی دفتر کازرون فعالیت و کوشش بسیار زیادی از خود نشان داد و یکی از اعضا موسس حزب بود که جلسات مقدماتی جهت افتتاح دفتر حزب را در منزلش برګزار کرد . وی همچنین مسولیت سرﭘرستی جمعیت فداییان اسلام (وفاداران شهید نواب صفوی) را ﭘذیرفتند و سرانجام ﭘس از عمری کوتاه لیکن ﭘربار و ﭘربرکت و توام با حرکت و تلاش با زبان روزه در در شب عید فطر آخرین شب ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۰ ﭘس از یک ماه تبلیغ مداوم و مستمر جهت استقرار حاکمیت الله در حال بازگشت از نماز مغرب و عشا نزدیک منزلشان بوسیله منافقین کوردل مورد اصابت گلوله قرار ګرفت و ﭘیکر با ایمانش در خون مطهرش غوطه ور گردید و یک بار دیگر در تاریخ مبارزات فداییان اسلام افطار خونین تکرار شد.
 
بار اول شهید سید علی اندرزگو بدست عمال شاه در شب ۱۹ رمضان افطار خون کرد و بار دیگر حجه الاسلام دانشجو ﭘس از سال ها مبارزه بدست عمال آمریکا (منافقین) در شب ۲۹ رمضان.
 
یادش گرامی و راهش مستدام باد.



 
تعداد بازدید: 6443


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.