جستوجوی تاریخ شفاهی 17 شهریور
محمدعلی فاطمی
18 شهریور 1394
این هفته میتوانیم از تاریخ شفاهی 17 شهریور 1357 بنویسیم. سیوهفتمین سالگرد این روز است که به آن واقعه، حادثه، فاجعه، جمعه سیاه، جمعه خونین و... می گویند. همه این کلمهها و عبارتها، دلیلی بر استفاده دارند و تاریخ شفاهی میتواند از همین نقطه یا مدخل وارد بشود.
17 شهریور 1357 حکومت پهلوی، عصبانی از سیر و روند اعتراض و مخالفت مبارزان و مردم، در میدان ژاله تهران به سوی مردم شلیک میکند؛ علنیتر از همیشه آن روزها و بدون فکر به این که این رفتار چه واکنشهای داخلی و خارجی در پی خواهد داشت. کمترین آمارها حکایت از آن دارند که حدود 100 نفر در آن روز شهید میشوند و بیش از دو برابر این عدد مجروح. همین مشخصات کافی است که موضوعی را برای تاریخ شفاهی برجسته کنند. بویژه این که در حاشیه این واقعه، حرف وروایتهای بسیاری درباره آمار شهیدان و مجروحان و حتی در سالهای نزدیک به واقعه، آمار مفقودان هست. البته در جستوجوی مستندات تاریخی این واقعه، برای این محورها، حداقل استناداتی فراهم آمده است. اما گردآوردن تمام حرفها و روایتها، جاذبه مطالعاتی دیگری دارد و در طول سالیانی که از این واقعه میگذرد و تاریخ ایران نباید آن را فراموش کند، دایم مداخلی گشوده میشوند و هیچ بعید نخواهد بود که حرف و روایتهای ناگفته بسیاری به دست آید؛ وقتی حداقل آمار مجروحان واقعه حکایت از آن دارد که بیش از 200 نفر در آن میدان مجروح شدهاند و وقتی اطلاعات خانوادههای شهدای 17 شهریور 1357 در بنیاد شهید موجود است. تا به این جا و براساس همان آمار حداقل به این نتیجه می رسیم که بیش از 300 روایت شفاهی از شاهدان یا خانوادههای آنان خواهیم داشت.
ناچاریم از این گلایه؛ جمعه سیاه و خونین شهریور 1357، در ارتباطات محدود رسانهای آن روزها ـ نسبت به امروزـ بازتاب جهانی داشت، آن وقت ما درباره 17 شهریور به مجموعهای از اطلاعات کلی در فضای مجازی و چندین سرود و فیلم و متنهای ادبی در رسانههای فراگیر صوتی و تصویری اکتفا میکنیم. اینها به جای خود مناسب و اثر گذارند، اما همچنان حداقلیاند. مطمئنا منظور این نیست که دستور و بخشنامهای در این باره صادر یا بودجهای مصوب شود، که به تجربه دریافتهایم، از اینها هم کار چندانی بر نمیآید.
وقتی حقیقت آن است که 17 شهریور 1357 فراموش نشدنی است و هنوز تاریخ شفاهی آن ـ که به تناسب فاصله از واقعه، کاربردیترین روش خواهد بود- ثبت و ضبط نشده است، یعنی به تلاش و کوششی مضاعف نیاز داریم، اما بی سر و صدا و هیاهو و بودجهطلبی و برای این هدف ملی و آرمانی که سال آینده، در آستانه 17 شهریوری دیگر، دستمان کمی پر باشد و بگوییم و بنویسیم که از سال قبل، در جستوجوی تاریخ 17 شهریور به این حرفها و جمع بندیها و... رسیده ایم...
به هر حال جای تاریخ شفاهی 17 شهریور 1357 خالی است؛ در این روزهایی که حتما به آن نیاز داریم تا بگوییم بر ما چه گذشته است و هرکس که حتی یک بار در سال از میدان شهدا در تهران عبور کرد، به یاد بیاورد که روزی در این میدان چه گذشته است. این هم فقط با نماد و نشان و تابلو امکان پذیر نیست، که باید باشد و در این میدان نیست؛ جز تندیس شهید محبوبه دانش آشتیانی که فروردین 1394 در گوشهای از میدان نصب شد و تا این تاریخ، شرحی در ذیل آن نیست که حتی نام او چیست؟ جز این نماد و نشانها به فضاسازی نیاز داریم تا به مرور تاریخ شفاهی آن واقعه را منتشر کنیم و ابعاد آن به مرور در ذهنها، جا گیرد و تا آن جا که هر پدری با فرزندش از میدان شهدا عبور کرد، یادش نرود به او بگوید، در این میدان چه گذشته است و اگر فرزندش توضیح بیشتری خواست، این اطلاعات دور از دسترس نباشد و مطابق با سن مخاطبان موجود باشد.
در این جا می توان از جذابیت تاریخ شفاهی استفاده کرد. این که در مصاحبهای متکی به مهارت مصاحبه کننده، مصاحبه شونده روایتی را بر زبان آورد که حاصل آن ما را به مصاحبه شونده دیگری راهنمایی کند و این سلسله ادامه یابد تا روزی که آمارهای وقت به ما بگویند، همه شاهدان دور و نزدیک را دیدهایم و حرفهایشان را درباره 17 شهریور 1357 شنیدهایم؛ به امید آن روز.
تعداد بازدید: 5887