خاطرات خدیجه میرشکار


04 خرداد 1395


خدیجه میرشکار در سومین برنامه شب خاطره (28 بهمن 1371) میهمان حوزه هنری بود. او با رشادت، لحظه‌هایی تاریخی را در اسارت به ثبت رسانده است؛ در اولین روزهای زندگی مشترک خود به اسارت در آمده، مجروح شده و روزهای سختی را تجربه کرده است. گوشه‌ای از این خاطرات را می‌توانید در کتاب‌های «اسیر شماره 0339» و «تا نیمه راه» بخوانید. روایت بخشی از خاطرات او را می‌بینیم.

تاکنون 267 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده، 6 خرداد 1395 در تالار اندیشه برگزار می‌شود.

 

آرشیو

دانلود

 

 


 
تعداد بازدید: 7630


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 108

وقتی به موضع رسیدم رفتم داخل سنگر. سربازها گفتند: «آن سرباز انتظامات، یعنی یعقوب احمد،‌ که عصام را دستگیر کرده بود دیروز بر اثر اصابت ترکش گلوله ایرانیها کشته شد. خدا را شکر کردم. بعد شنیدم سرهنگ میسر به ستوان یکم عباس اهل بصره گفته بود: «تفاوت کشته شدن عصام و یعقوب تفاوت بهشت و جهنم است.» چند روز گذشت. حمله شما شروع شد. تقریباً تا ساعت پنج‌ونیم صبح ما هنوز در مواضع خودمان بودیم. در شبِ حمله، آسمان را ابرهای سیاه پوشانده بود. افراد ما همه ترسیده بودند و حالت عجیبی داشتند. خستگی مفرط و یأس در تک‌تک افراد به چشم می‌خورد. رخوت و ترس موقعی بیشتر شد که ستوان یکم احمد جمیل و سرهنگ میسر با داد و فریاد ز افراد می‌پرسیدند «پل کجاست؟ پل کارون کجاست؟»