خاطرات سید ناصر حسینی‌پور


08 اسفند 1402


سید ناصر حسینی‌پور، نویسنده کتاب پایی که جا ماند[1]، مهمان دویست‌وبیست‌و‌یکمین برنامه شب خاطره (بهمن 1390) بود. او در مورد مظلومیت‌ها و رشادت‌های رزمندگان اسلام خاطره گفت: وقتی عراقی‌ها جاده خندق را گرفتند و من را اسیر کردند، صحنه‌هایی را نظاره ‌کردم که برایم بسیار عذاب‌آور بود. یکی از آن‌ها هنگام پیشروی عراقی‌ها در طول جاده اتفاق افتاد؛ آن‌ها هر چند مقداری که به جلو می‌آمدند، یک پرچم عراق را روی زمین نصب می‌کردند. تا این‌که به پیکر یکی از دوستانم رسیدند، او به پشت افتاده و شهید شده بود. عراقی‌ها آن‌قدر چوب پرچم را به زیر جناغ سینه‌اش کوبیدند، تا پرچم روی پیکر این شهید نصب شد.

در ادامه این روایت را ببینیم.

تاکنون 355 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 اردیبهشت 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو

 

 


 
تعداد بازدید: 2896


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 
پاسخ کارشناسان به سؤالات تاریخ شفاهی

100 سؤال/11

تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالب‌پذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روش‌شناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالب‌های صلب فرو ببریم، جانش را می‌گیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعده‌ای ندارد، به خاطره‌نویسی بی‌ضابطه می‌رسیم.