خاطرات حسین یکتا

محمدحسین حسینی یکتا، جانباز و عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او چند خاطره درباره دفاع مقدس، شهدا و راهیان نور گفت. او گفت دوستم برای شناسایی پسرش به سردخانه رفت؛ اما پلاک و وسایل برای فرزند او بوده... ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات زهرا حسینی

سیده زهرا حسینی، امدادگر دوران دفاع مقدس و راوی کتاب دا، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره زمانی که ارتش بعث وارد خرمشهر شد و روی دیوار نوشت: آمده‌ایم که بمانیم، خاطره گفت. او گفت پسری به نام بهنام بود که به خطوط دفاعی خرمشهر می‌رفت و اطلاعات جمع می‌کرد و وقتی نیرهای بعثی او را می‌گرفتند گریه می‌کرده و رهایش می‌کردند. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات مصطفی رمضانی

مصطفی رمضانی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره فداکاری رزمندگان در عملیات کربلای 5 خاطره گفت. او گفت صبح قبل از عملیات در کنار نهر دوعیجی نماز جماعت بود پشت بولدوزر خمپاره‌ای خورد بین دوستان و تعداد زیادی شهید شدند. هیچ وقت از یادم نمیرود رزمندگان لشکر 10 گردان مسلم بن عقیل که در غرب بصره منطقه عملیاتی شلمچه مظلومانه شهید شدند. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات میثم نجفی

میثم نجفی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هشتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره قول و قرارش با شهید عباس زال خاطره گفت. او گفت در بحبوبه عملیات کربلای 5 مأمور شدیم به جزیره مجنون برویم و بسیار خسته می‌شدیم. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات سیدمحمد جوزی

سیدمحمد جوزی، رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هشتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره بستن تخته‌های پل در سرمای شب برای یکی ار علمیات‌ها خاطره گفت. او همچنین گفت حتی عراقی‌ها طول پل را می‌دیدند، برمی‌گشتند اما گردان حضرت علی اکبر(ع) از لشکر سیدالشهدا از پل رد شدند، تا غروب در غار ماندند و بعد دشمن را غافلگیر و اسیر کردند. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات حسینعلی عظیمی

حسینعلی عظیمی(1398-1326)، از فرماندهان ارشد یگان مهندسی رزمی جهاد سازندگی دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هشتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره عملیات کربلای 5، کار کمیته آبِ جنگ که خودش مسئولش بود و عملیات خطوط دفاعی مقدم را باید هدایت می‌کردند، خاطره گفت. او همچنین گفت از عملیات فاو به بعد دیگر اجازه نمی‌دادیم نیروها طولانی مدت مقاومت کنند و تلفات زیادی داشته باشیم و چگونگی کنترل از کانال ماهی را روایت کرد. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات مرتضی وافی

حجت‌الاسلام مرتضی وافی، طلبه رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هفتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره افتادنش از دژ، سه ساعت معطل ماندن برای آمدن آمبولانس، چگونگی زخمی شدنش و نبود امکانات در بیمارستان صحرایی و بیمارستان اهواز خاطره گفت. او همچنین چگونگی انتخاب طلبگی خود را روایت کرد. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات جلال فخرا

جلال فخرا، عضو گردان حبیب در دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هفتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره آمدن نیروهای تازه طلبه به گردان قبل از عملیات والفجر و ماجرای فرستادن خبرنگاران به خط، خاطره گفت. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات مهدی طائب

حجت‌الاسلام مهدی طائب، عضو لشکر ۲۷ «محمد رسول‌الله» از فعالان پژوهش و دفاع از انقلاب اسلامی، مهمان صد و هشتاد و هفتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره کنسل شدن عملیات و برگشت به تهران برای اعزام دوباره خاطره گفت. او گفت روز عاشورا بود از مدرسه بیرون آمدیم و دو گروه 90 نفری دسته عزاداری راه انداختیم؛ غافل از اینکه در دید دشمن هستیم. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات محمدرضا گلشنی

محمدرضا گلشنی، سرباز آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و ششمین برنامه شب خاطره بود. او درباره عملیات رمضان و رد شدن عراقی‌ها از روی رزمندگان خاطره گفت. او همچنین درباره اجرای تئاتر و کارهای هنری در دوران اسارت هم خاطره گفت. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.
2
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-39

یک شب فرمانده مرا احضار کرد و مأموریتی به من داد. تازه به جبهه آمده بودم و افسری کم‌تجربه و جنگ ندیده بودم. اصلاً حقیقت جنگ را نمی‌دانستم. تصور می‌کردم در جناح حق هستیم و نیروهای شما متجاوزند. تا اینکه... آن شب فرمانده دستور داد از پشت جسد پاسداری که درمیان تله‌های مین افتاده بود بی‌سیم او را بیاورم. یک ماه می‌شد که این جسد در آ‌نجا افتاده و آنتن بی‌سیم هم پیدا بود. به فرمانده گفتم که مرا از این مأموریت معاف کند و فرد دیگری را بفرستد.