خاطرات مینا نظامی

مینا نظامی، از امدادگران و پرستاران سال‌های دفاع مقدس، مهمان نودوششمین برنامه شب خاطره (1 شهریور 1380) بود. او در این برنامه از رزمنده‌ای خاطره گفت که بر اثر برخورد با مین زخمی شده بود. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات غلامحسین دربندی

امیر سرتیپ غلامحسین دربندی، از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال‌های دفاع مقدس، مهمان نودوپنجمین برنامه شب خاطره (4 مرداد 1380) بود. او در این برنامه از محاصره و بمباران محل سکونت خانواده‌های نظامیان در خانه‌های سازمانی پادگان دشت آزادگان و شهادت یک مادر (همسر استوار عابدینی) با نوزادش خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات فرید علی‌پور

فرید علی‌پور، خلبان دوران دفاع مقدس، مهمان نودوپنجمین برنامه شب خاطره (4 مرداد 1380) بود. او در این برنامه از عملیات در منطقه بازی‌دراز و شهیدان علی‌اکبر شیرودی و غلامعلی پیچک خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات جواد مستوری

سید جواد مستوری، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودوچهارمین برنامه شب خاطره (7 تیر 1380) بود. او در این برنامه از بیمارستان اسیران خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات احمد احمد

احمد احمد، مبارز دوران انقلاب اسلامی و راوی کتاب «خاطرات احمد احمد»، مهمان نودوچهارمین برنامه شب خاطره (7 تیر 1380) بود. او در این برنامه از دستگیری خود توسط ساواک در خرداد 1352 و شکنجه‌ هم‌بندانش خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات غلامرضا مظلومی

غلامرضا مظلومی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودودومین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1380) بود. او در این برنامه از اسارت خود توسط ارتش صدام خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات غلامرضا فروزش

غلامرضا فروزش که در فاصله سال‌های 1367 تا 1376 وزیر جهادسازندگی دولت جمهوری اسلامی ایران بوده است، مهمان نودودومین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1380) بود. او در این برنامه از جبهه‌های دفاع مقدس و فعالیت در جهادسازندگی خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات زاگرس میلانی

زاگرس میلانی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودویکمین برنامه شب خاطره (6 بهمن 1379) بود. او از سال 1362 و اسارتش در اردوگاه‌های ارتش صدام، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات علی بابکی

سال 1361 و در 17 سالگی از قم به جبهه رفت. در عملیات محرم در همان سال، در میدان مین از ناحیه‌های چشم و دست و پا مجروح شد. او از سال 1361 و مجروح شدنش در عملیات، خاطره گفته است.

خاطرات علی هادلی

علی هادلی، بسیجی و جانباز روشندل و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودمین برنامه شب خاطره (اول دی 1379) بود. او از روزهای اسارتش در اردوگاه‌های ارتش صدام خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.
...
21
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»