خاطرات ملاصالح قاری


09 خرداد 1403


ملاصالح قاری، مبارز انقلابی، آزاده دوران دفاع مقدس و مترجم دوران اسارت، مهمان دویست‌ و بیست‌و‌چهارمین برنامه شب خاطره (خرداد 1391) بود. او در مورد کار در رادیو آبادان و زندان بغداد خاطره گفت. ملاصالح در دیدار گروه ۲۳ نفر با صدام مترجم بود. در مدت اسارت خود به اسیران ایرانی کمک کرد و همدم آنان در لحظه‌های سخت اسارت بود. پس از بازگشت اسرا در سال ۱۳۶۹ با نامه حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی آزاد شد.

در ادامه، این روایت را ببینیم.

تاکنون 356 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 تیر 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو

 



 
تعداد بازدید: 665


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 108

وقتی به موضع رسیدم رفتم داخل سنگر. سربازها گفتند: «آن سرباز انتظامات، یعنی یعقوب احمد،‌ که عصام را دستگیر کرده بود دیروز بر اثر اصابت ترکش گلوله ایرانیها کشته شد. خدا را شکر کردم. بعد شنیدم سرهنگ میسر به ستوان یکم عباس اهل بصره گفته بود: «تفاوت کشته شدن عصام و یعقوب تفاوت بهشت و جهنم است.» چند روز گذشت. حمله شما شروع شد. تقریباً تا ساعت پنج‌ونیم صبح ما هنوز در مواضع خودمان بودیم. در شبِ حمله، آسمان را ابرهای سیاه پوشانده بود. افراد ما همه ترسیده بودند و حالت عجیبی داشتند. خستگی مفرط و یأس در تک‌تک افراد به چشم می‌خورد. رخوت و ترس موقعی بیشتر شد که ستوان یکم احمد جمیل و سرهنگ میسر با داد و فریاد ز افراد می‌پرسیدند «پل کجاست؟ پل کارون کجاست؟»