خاطرات مجتبی جعفری
سرهنگ مجتبی جعفری، رئیس سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مهمان دویستوچهلوسومین برنامه شب خاطره (بهمن 1392) بود. او درباره قیام 17 شهریور 1357 خاطره گفت. او گفت: «17 شهریور، وقتی بیدار شدم، میدانستم قرار است آن روز در میدان ژاله (شهدا) تظاهرات شود. چون روز قبل، پنجشنبه از قیطریه تا میدان آزادی راهپیمایی کرده بودیم.خاطرات سیدهاشم دربندی
سرهنگ سید هاشم دربندی، نیروی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مهمان دویستوچهلوسومین برنامه شب خاطره (بهمن 1392) بود. او درباره ارتش و انقلاب اسلامی خاطره گفت. او گفت: «ما در ارتش، ظلمِ مضاعفی را تحمل میکردیم. مردم به کوچه و خیابان میآمدند. مرگ بر شاه میگفتند، تظاهرات میکردند، حرفشان را میزدند...خاطرات حمید دادگسترنیا
حاج حمید دادگسترنیا، (درگذشته شهریور 1393) رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلوسومین برنامه شب خاطره (بهمن 1392) بود. او بعد از تمام شدن جنگ تحمیلی، معلم و مدیر مؤسسه «هدایت میزان» بود. او درباره ساخت سنگر در منطقه شاخ شمیران خاطره گفت. او گفت: «در تصویری که میبینید، نوجوان بودم. اینجا شاخ شمیران در منطقه کوهستانی غرب است.خاطرات علی اسلامی
سردار علی اسلامی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره عملیات طریقالقدس و محور دهلاویه خاطره گفت. او گفت: «ما برای انجام عملیات تا اطمینان حاصل نمیکردیم که وصولمان به خط دشمن کاملاً منطقی، آگاهانه و هوشیارانه است، عمل نمیکردیم.خاطرات حسین ریاحی
سردار حسین ریاحی، مسئول تدارکات منطقه غرب اهواز و جادههای سوسنگرد، مهمان دویستوچهلویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره فرازونشیب اشغال سوسنگرد و محدودیت تأمین مهمات خاطره گفت.خاطرات نورعلی شاهی
نورعلی شاهی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره دوستانش و حضور در سوسنگرد خاطره گفت. او گفت: «همراه دوستانم به اهواز رفتیم. کسی را پیدا نمیکردیم نشانی بسیج اهواز را بگیریم. بعد از چند متر پیادهروی، بالاخره رسیدیم. 16 دی 1358 به سوسنگرد رفتیم. بعد از گذراندن دورۀ آموزشی، هر کدام مسئولیتی را بر عهده گرفتیم.خاطرات بهرام زمانی
بهرام زمانی، رزمنده دوران دفاع مقدس و برادر شهید شهرام زمانی، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره عملیات کربلای 5 خاطره گفت. او گفت: «بیشتر افراد با هم به جبهه میرفتند. دایی و خواهرزاده، پدر و پسر و ... من همراه برادرم شهرام که 9 ماه کوچکتر بود، در گردان امام سجاد (ع) حضور داشتیم.خاطرات غلامرضا ذکیانی
دکتر غلامرضا ذکیانی، نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره دکتر محمود رفیعی صحبت کرد. او گفت: «در بین شهدا کسی را نمیشناسم که ذوالشهادتین باشد. یعنی دوبار شهید شده باشد. دکتر رفیعی یک بار، سال 1362 شهید شد اما بعد از ساعتها احیا شد.خاطرات مصطفی احمدپور
مصطفی احمدپور، بسیجی رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره آموزشهای عملیات والفجر 8 خاطره گفت. او گفت: «قبل از عملیات والفجر 8، گردان ما نیرو نداشت. ما کادر گردان بودیم و برای آموزش آبی- خاکی به رودخانه دز رفتیم.خاطرات مجتبی رحماندوست
مجتبی رحماندوست، نویسنده، نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی، مهمان دویستوسیونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره ورود خود به جبهه صحبت کرد. او گفت: «متولد دوم اردیبهشت 1333 در همدان هستم. تا سال 1351 کلاس 11 در همدان زندگی میکردم.1
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 3
اول خرداد 1362 بود که به پادگان امام حسین(ع) در تهران رفتیم. البته با سه تجدیدی که در کیسه داشتم. پس از دو روز که در پادگان بیکار بودیم، همه را جمع کردند تا تقسیم کنند. بچههای مالکاشتر را برای امدادگری انتخاب کردند تا تقسیم کنند ـ در پادگان نیروها از جاهای مختلف بودند، به همین دلیل هر منطقه با نامی شناخته میشد. ما جزو گردان مالکاشتر بودیم ـ من هم شدم امدادگر!






