خاطرات نورعلی شاهی
نورعلی شاهی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره دوستانش و حضور در سوسنگرد خاطره گفت. او گفت: «همراه دوستانم به اهواز رفتیم. کسی را پیدا نمیکردیم نشانی بسیج اهواز را بگیریم. بعد از چند متر پیادهروی، بالاخره رسیدیم. 16 دی 1358 به سوسنگرد رفتیم. بعد از گذراندن دورۀ آموزشی، هر کدام مسئولیتی را بر عهده گرفتیم.خاطرات بهرام زمانی
بهرام زمانی، رزمنده دوران دفاع مقدس و برادر شهید شهرام زمانی، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره عملیات کربلای 5 خاطره گفت. او گفت: «بیشتر افراد با هم به جبهه میرفتند. دایی و خواهرزاده، پدر و پسر و ... من همراه برادرم شهرام که 9 ماه کوچکتر بود، در گردان امام سجاد (ع) حضور داشتیم.خاطرات غلامرضا ذکیانی
دکتر غلامرضا ذکیانی، نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره دکتر محمود رفیعی صحبت کرد. او گفت: «در بین شهدا کسی را نمیشناسم که ذوالشهادتین باشد. یعنی دوبار شهید شده باشد. دکتر رفیعی یک بار، سال 1362 شهید شد اما بعد از ساعتها احیا شد.خاطرات مصطفی احمدپور
مصطفی احمدپور، بسیجی رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره آموزشهای عملیات والفجر 8 خاطره گفت. او گفت: «قبل از عملیات والفجر 8، گردان ما نیرو نداشت. ما کادر گردان بودیم و برای آموزش آبی- خاکی به رودخانه دز رفتیم.خاطرات مجتبی رحماندوست
مجتبی رحماندوست، نویسنده، نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی، مهمان دویستوسیونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره ورود خود به جبهه صحبت کرد. او گفت: «متولد دوم اردیبهشت 1333 در همدان هستم. تا سال 1351 کلاس 11 در همدان زندگی میکردم.خاطرات محسن رفیقدوست
حاج محسن رفیقدوست، از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مهمان دویستوسیونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره اولین دیدار خود با امام خمینی خاطره گفت. او گفت: «اولین بار که موفق شدم به طور خصوصی در آن اتاق معروفِ پنجدری، امام را ملاقات کنم، شهید عراقی و آقای ابوالفضل توکلی بینا همراهم بودند.خاطرات مهرزاد ارشدی
مهرزاد ارشدی، نیروی جهادی و عکاس دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوسیونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره عملیات شکست حصر آبادان خاطره گفت. او گفت: «درباره 2 محور میشود حرف زد: خودِ محاصره و شکستِ محاصره. خود محاصره مهمتر از شکست است. یک سال محاصره، برگ زرینی از پایداری و دفاع مردم بود.خاطرات محمدابراهیم باباجانی
محمدابراهیم باباجانی، خلبان پیشکسوت هوانیروز، سرهنگ جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوسیوهشتمین برنامه شب خاطره (شهریور 1392) بود. او درباره دوران اسارت، خاطره گفت. او گفت: «نزدیک به 3 سال، ما را در یکی از بندهای زندان ابوغریب زندانی کردند. 3 سال، حدود 57 نفر، نمیدانستیم کی روز میشود و کی شب.خاطرات باقر عباسی
باقر عباسی، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوسیوهشتمین برنامه شب خاطره (شهریور 1392) بود. او درباره دوران اسارت، خاطره گفت. او گفت: «19 سال داشتم. 14ماه بعد از جنگ، وارد جبهه شدم و حدود 3 ماه بعد اسیر شدم. اردوگاه موصل، یک محوطه بود که دو طبقه ساختمان و 4 طرف سرباز داشت. ما فقط یک بخش از آسمان را میدیدیم.خاطرات کمال معنوی
کمال معنوی، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوسیوهشتمین برنامه شب خاطره (شهریور 1392) بود. او درباره آغاز جنگ در خرمشهر خاطره گفت. او گفت: «وقتی سر کار بودم، رادیو اعلام کرد که عراق به ایران حمله کرده است. سریع حقوقم را از اوستا گرفتم. رفتم گمرک پوتین خریدم...1
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 145
نگهبان، ساعت نگهبانیاش تمام شده و منتظر است نفر بعدی بیاید و پست را از او تحویل بگیرد. ولی ظاهراً چند دقیقه تأخیر میکند. خودِ نگهبان به سنگر او میرود و صدایش میکند. بعد برمیگردد سر جایش و منتظر میماند. در همینحال یکی از نیروهای شما که عربی هم میدانسته از کمین خارج میشود و با ظاهری خوابآلوده خود را به نگهبان میرساند.






