مروری مختصر بر کتاب «ادبیات من»
راهی به فهم خودزندگینگاری و روایتهای شخصی
خطوطی بهظاهر ساده بین دو عنوان اصلی و فرعی کتاب به طرحی گویا در روی جلد بدل میشود که متنهای سهگانۀ پشت جلد به طریقی روشن و صریح، بیان همان مطلب است. کوتاهترین و البته کلیترین شرح در همان دو سه خط نخستین آمده: «ادبیات من کتابی جامع درباره ژانرهای روایت «خود» است که عوامل مؤثر در روایت و بازنمایی زندگی شخصی را بررسی میکند، از لحظۀ شکلگیری خاطره و ثبت تجربه در ذهن تا پایان مسیر نگارش، عرضه و نقد اثر.»تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت محسن پاکیاری
معاون عملیات لشکر 19 فجر
روی جلد و پشت جلد «خاطرات شفاهی دفاع مقدس روایت محسن پاکیاری» نیز مانند دیگر کتابهای سری تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، به ترتیب، مزیّن به تصویری از راوی و متنی کوتاه است. به همان روالِ آثارِ دیگرِ این مجموعه، نخست صفحۀ عنوان میآید، بعد صفحۀ فیپا و شناسنامه و صفحات فهرست مطالب قرار میگیرد. پیشگفتار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را که مرور میکنیم، در پی آن به مقدمۀ مصاحبهگر میرسیم. سپس با متن خاطرات مواجه میشویم که در انتهای آن، ضمیمهای نیز جای میگیرد.تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت علیاصغر زارعی
جنگال (واحد جنگ الکترونیک)
«یکی از واحدهای تأثیرگذار در نبردهای هشت سال دفاع مقدس واحد جنگ الکترونیک (جنگال) است. نیروهای این واحد با رصد فعالیتهای دشمن از خطوط مقدم تا عمق منطقۀ نبرد از طریق دستگاههای الکترونیکی و بیسیمهای غنیمتی، و تجزیه و تحلیل اطلاعات آنها، دادههای ارزشمندی از موقعیت و توان دشمن به دست میآوردند و سپس با گزارش نتایج این اقدامات، کمک شایان توجهی به فرماندهان جنگ و رزمندگان در نبرد با دشمن میکردند.»تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت احمد فتوحی
بسیج در لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع)
پس از صفحات عنوان، فیپا و شناسنامه (که با هم در یک صفحه آمدهاند) و فهرست جامع کتاب، پیشگفتار مرکز اسناد و تحقیقات و مقدمۀ مصاحبهکننده و تدوینگر کتاب قرار دارد. در ادامه، هجده جلسه گفتوگو با احمد فتوحی هجده فصلِ متنِ این روایت را تشکیل میدهد که راوی خاطراتش از جنگ را در آن بازمیگوید. بعد از آن، بخش تصاویر عمدتاً رنگی و بعضاً سیاه و سفید با کیفیت مطلوب میآید (ضمن اینکه در جایجای متن نیز به اقتضای مطلب و موضوع آن، عکسهای قابل توجه و چشمگیری گنجانده شده) و آخرین صفحات نیز مطابق معمول به نمایه اختصاص دارد.مروری اجمالی بر کتاب «مجموعه مقالات سومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس»
تبیین علمی وقایع و رخدادهای دوران دفاع مقدس
معمول است که اغلب و شاید همۀ کتابهای منتشر شده در زمینۀ تاریخ شفاهی توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، واجد تصویری تأملبرانگیز روی جلد و احیاناً مطلبی برگزیده برای پشت جلد در راستای مفاد و مفاهیمی بوده که در هر اثر از این سریِ مکتوبِ تاریخ شفاهی مورد بحث قرار میگیرد. «مجموعه مقالات سومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس» هم که نشان پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) نیز روی جلد آن نقش بسته، از این قاعده مستثنا نیست؛ اگرچه در این کتاب، مسائل به شکل کلیتر و از زوایای مختلف طرح میشود.نگاهی به کتاب «مادرِ ایران»
خاطرات شفاهی عصمت احمدیان، مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی
راوی خاطراتش را از وقایع ریز و درشت سالهای کودکیاش شروع میکند: «چشمم به ننه افتاد که رفت سمت طویله. سریع لحاف را پس زدم و رفتم پیاش. نشسته بود به دوشیدن گاو. صدای فشفش خوردن شیر به دیوارۀ سطل را دوست داشتم. توی باربند جلوی گاو منتظر ایستاده بودم. کارش که تمام شد رفت سراغ کاه و بُرمه (ساقه برنج) دادن به حیوانها. از فرصت استفاده کردم. دستۀ سطل را گرفتم و به مطبخ بردم. از کارهای خانه همین صاف کردن شیر برایم لذت داشت. تا ننه به مطبخ بیاید، شیر صاف آماده بود.»معرفی کتاب «آش پشت جبهه»
خاطرات مربیان پرورشی دهۀ شصت اهواز
«آش پشت جبهه» همانطور که در مقدمۀ کتاب هم ذکر میشود، خاطرات تعدادی از مربیان پرورشی اهواز در دهۀ شصت است. وقتی انقلاب پیروز شده بود آنها جوانانی بیستودوسه ساله بودند. انقلابیهای پرشور و آرمانگرایی که در دورهمیهای مسجدشان اتاقکی به نام امور تربیتی راه انداختند و اسمشان شد: مربی پرورشی و تربیتی. اوایل، فعالیتهایشان تنها به مدرسه محدود بود...تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت سید یحیی صفوی
از شرق بصره تا مهران
جلد دوم
موضوع اصلی جلسۀ بیستونهم (که این جلد کتاب با آن آغاز میشود) ادامۀ جنگ پس از فتح خرمشهر است. بهزعم راوی، مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی در آن زمان معتقد بودند که لازمۀ دفاع از خوزستان و جلوگیری از حملۀ مجدد ارتش عراق به ایران، ورود به خاک عراق با هدف رسیدن به خط پدافندی مناسب و تحمیل ارادۀ سیاسی جمهوری اسلامی به رژیم بعث، برای استیفای حقوق ملت ایران است.مروری اجمالی بر کتاب «عشق هرگز نمی میرد...»
زندگینامۀ پروین سلگی، همسر جانباز شهید سردار حاج میرزا محمد سلگی
وقتی کتاب را ورق میزنیم، پس از تقدیم نامه، با مقدمۀ نویسنده مواجه میشویم که در شش پرده تنظیم شده و به طور مفصّل از چگونگی شکلگیری کتاب از ایدۀ اولیۀ تهیه و تنظیم مطالب آن گرفته تا زمان اتمام کتاب در بهمن 1398 اشاره میکند. نویسنده حتی در تکملهای که مدتی بعد بر این مقدمه مینویسد و در ادامۀ آن درج شده، این نکته را نیز روشن میسازد که چگونه عنوان کتاب را انتخاب کرده است.نگاهی به کتاب «ماه و پروین»
خاطرات همسر سردار شهید جلال ذوالقدر
روی جلد کتاب با طرحی از ماه و گُلوبُته در زمینهای به رنگ سبز مزیّن شده و در پشت جلد نیز بندی منتخب از متن این خاطرات دلالت بر اندیشۀ شهادتطلبانه دارد: «عصرهنگام حجتالله کولهبارش را برداشت و در میان سلام و صلوات و بوی اسپند و بوسیدن قرآن خداحافظی کرد و رفت. وقتی همسر و مادرش اصرار کردند بیشتر بماند گفت که میخواهد شیرینی بخرد و قدم نورسیدهاش را با رزمندهها جشن بگیرد. همه میدانستند که شیرینی و جشن بهانه است و او دارد خودش را به ادامۀ عملیات بدر میرساند.»6
...