مروری اجمالی بر کتاب «رزمندۀ کتانیپوش»
خاطرات حشمتالله هدایتی از دفاع مقدس تا مقاومت سوریه
کتاب با یادداشتی از حوزۀ هنری گیلان شروع میشود، با پیشگفتار نویسنده ادامه پیدا میکند و میرسد به مقدمۀ راوی. سپس متن خاطرات میآید که روایت آن در 42 فصل انجام میگیرد. به دنبال آن، بخش تصاویر سیاه و سفید با کیفیت نسبتاً خوب و قابل قبول و در انتها نیز نمایه گنجانده شده است. راوی کتاب (حشمتالله هدایتی) سال 1346 در املش، از شهرهای شرق استان گیلان، به دنیا آمد.معرفی کتاب «راستۀ آهنگرها»
خاطرات خودنوشت یک جوان دزفولی در دوران جنگ تحمیلی
روزی که راوی (محمدحسین شمشیرگرزاده) متولد شد، به گفتۀ مادرش، خیابانهای اصلی شهرشان دزفول را آب و جارو کردند و آذین بستند. سردرِ مغازهها را پرچمهای رنگارنگ و ریسههای چراغ رنگی زدند. طاقنصرتها در گوشهگوشۀ شهر برپا شد. پایکوبی رعیت و کشاورزان و دولتیها و ساز و دهل و بزن و بکوب چهرۀ شهر را عوض کرد... اما این فقط یک تصادف بیش نبود و هیچ ارتباطی به محمدحسین یا افتخاری برای او نداشت،نگاهی به کتاب «تلخی رهایی»
خاطرات علی بیگلری؛ اسیر ایرانی رها شده از اردوگاه اشرف
پوتینهای فرسودۀ گلآلود که با بندهایی از زنجیر بر زمینهای خاکستری نقش شدهاند به همراه پرندگانی سیاه، روی جلدِ تأملبرانگیزِ کتاب را شکل میدهند. همین پرندگان در پشت جلد نیز اطراف یک زمینۀ خاکستری کوچک و ابرمانند در پروازند که گزیدهای از متن کتاب را در خود جا داده است: «حرفهای او مثل آب داغی بود که بر تنم ریخته شد و سر تا پایم را سوزاند. به دهانش زل زده بودم، اما دیگر چیزی نمیشنیدم. انگار کر شده بودم. من که با هدف فرار از اردوگاه و رفتن به خاک وطنم به اینجا پناه آورده بودم اکنون در کمال ناباوری عضوی از سازمانی تلقی میشدم که قرار است با ایران بجنگد!»مروری بر کتاب «اسماعیل نذر آفتاب»
خاطرات آزاده اسماعیل کریمیان شاددل
وقتی نگاهمان از چهرۀ بشاش و خندان اسماعیل در میان دستهگلی سپید بر زمینۀ آبی روشن گذر میکند و بر پشت جلد کتاب متوقف میماند، از طریق همین چند جملۀ راوی در سفرش با او همدل و همراه میشویم: «از روی نوع حرکت تایرها فهمیدم ماشین روی زمین آسفالت حرکت میکند. دوباره از هوش رفتم. با صداهای مبهمی مثل صدای زنان و کودکان به هوش آمدم. از تکرار نورهای متوالی به نظرم آمد که باید در خیابانی یا چیزی شبیه به آن باشیم؛ انگار وارد شهری شده بودیم.»نگاهی به کتاب «سلام آقاسید»
خاطرات آزادۀ جانباز علیرضا محمودی مظفر
تقریباً یک ماه از حضورشان در کمپ 10 میگذشت که راوی و تعدادی از بچهها را به کمپ 9 منتقل کردند. بیست و نهم اردیبهشت 65 بود. بار دیگر وارد یک آسایشگاه لخت و عور شدند که فقط چند سطل و جارو و تی گرد و غبار گرفته در آن بود. هرکس جایی برای خودش انتخاب میکرد و پتوهایش را روی موزاییکهای سرد میانداخت. در مجموع 48 نفر میشدند که شاید تنها هشت نفرشان سالم بودند. علیرضا با خود میاندیشید کاش یکی بود تا نحوۀ نشستن و دراز کشیدن جماعت مجروحان را به تصویر میکشید...مروری اجمالی بر کتاب «دو ماشال»
خاطرات ماشاءالله حرمتی
راوی قبل از شروع خاطرات جنگ، ابتدا از شنبهشبی میگوید که مثل بیشتر شنبهشبها در مسجد پیروادی همدان کنار دوستان قدیمی نشسته است. یکی از دوستان دوران دفاع مقدس با فهرستی در دست جلو میآید و به او خبر میدهد: «میخواهیم برویم بازدید مناطق جنگی.» و همان دم جرقهای دل راوی را روشن میکند: «با خودم میگویم هی پسر؛ بعد از بیست و چند سال دوری و یک جا ماندن و دور خود بیهوده چرخیدن، رفتن چه حالی دارد؟! و میگویم اسمم را بنویس.مروری اجمالی بر کتاب «معبر گم شده»
گردان پشت سر ما معطل بود. هول و هراس همه را گرفته بود. صدای تیراندازیها و توپخانه در منطقه لحظهبهلحظه بیشر میشد. تا صادر شدن فرمان عملیات فرصت چندانی نداشتیم. اولین مین را که منور بود، خنثی کردم. دومی را خواستم خنثی کنم، تیربار دشمن از روبهرو شروع به تیراندازی کرد. دشت صاف بود و هیچ جانپناهی نداشتیم...»معرفی کتاب «امیرخورهه»
زندگینامۀ امیر سرتیپ دوم ستاد غلامعلی امیری
در شب نوزدهم رمضان برابر با یازدهم خرداد سال 1332 در دهستان خورهه از توابع محلات در استان مرکزی به دنیا آمد. نامش را غلامعلی گذاشتند و گوشش را به نشانۀ غلامی حضرت علی(ع) سوراخ کردند و حلقهای در آن انداختند و نذر کردند که وقتی هفت ساله شد، این حلقه را در صحن حرم امام رضا(ع) از گوش او خارج کنند. ارادت به ائمۀ اطهار(ع) در خانوادۀ حاج خلیلخان امیری خورهه ریشه و سابقۀ کهن داشت.نگاهی به کتاب « پزشکان عملیاتی 2»
زندگینامه، خاطرات و دیدگاه دکتر محمدعلی عطاری، استاد و متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه و درد
در کتاب « پزشکان عملیاتی 2»، پس از تقدیمنامه، نخست به متن کوتاهی با دستخط دکتر محمدعلی عطاری و در صفحۀ مقابل آن به عکسی که به شرح زیر آن، به اتفاق پروفسور مجید سمیعی در اتاق عمل (هانوفر، آلمان) گرفته شده، برمیخوریم. آنگاه فهرست، مقدمۀ گردآورنده و در ادامه «زندگینامه در یک نگاه» میآید که خلاصهای شش صفحهای از متن کتاب است. متن متشکل از یازده فصل است و هر فصل با پیشگفتار کوتاهی شروع میشود و با سؤال و جواب ادامه پیدا میکند. علاوه بر این، عنوان فصلها نیز از دو بخش تشکیل شده که بخش اول به شکل کلی به دوره یا وضعیتی مشخص از زندگی دکتر عطاری و بخش دوم به مهمترین ویژگی یا عملکرد وی اشاره دارد.نگاهی به کتاب «شکارچی»
شرح حالی از شیرمرد زیلایی، شکارچی تانک؛ عزیزقلی کافیانینژاد
ده روز قبل از عملیات کربلای4، از هر گردان تعدادی را تعیین تا به منطقۀ جزیرۀ مینو اعزام کردند تا به احداث سنگرهای اجتماعی نیروهای گردان برای نزدیک شدن به محور عملیاتی اقدام کنند. ساختمانهای مخروبهای در جزیره بود که باید ضد انفجار (ضد ضربه) میشدند تا از آتش خمپارهها و توپهای دشمن در امان باشند. اولین نفر داوطلب از گردان برای احداث سنگر، عزیزقلی کافیانینژاد بود....
7
...