خاطره‌ای مسحورکننده و کاوش دوره‌ای کمترشناخته‌شده از تاریخ معاصر

۲۱ مارس۲۰۱۳ (اول فروردین ۱۳۹۲)، هانوفر، ایالت نیوهمپشایر، سایت PR Newswire-iReach: تاریخ شفاهی‌ای متشکل از مصاحبه‌هایی با اعضای مزرعه‌های جمعی اوکراین که پس از انقلاب بلشویکی پدید آمدند.

پای خاطرات سیمین و جلال در خانه‌ی «آخر دنیا»

در آستانه‎ی نخستین سالگرد درگذشت سیمین دانشور، پای حرف‌های خواهرش نشستیم که از سیمین گفت، از روز‌های کودکی و جوانی و کهنسالی‌ بانوی داستان ایران. گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، از خانه‌ی سیمین دانشور و جلال آل احمد و گفت‌وگو با ویکتوریا دانشور در پی می‌آید.

نوروز در خاطرات زندانیان سیاسی

تاریخ ایران سرشار از جانفشانی‌ها و استقامت‌ مردان و زنانی است که برای آزادی، استقلال و برقراری عدالت مبارزه کردند، به زندان افتادند و شکنجه شدند. مردان و زنانی که در طول حکومت پهلوی بهترین دوران زندگی خود را گوشه زندان‌های انفرادی سپری کرده و چه بسیار نوروزهایی را که دور از خانواده و با ماموران ساواک گذراندند. گرچه در زندان از «سبزه، سمنو، سیر، سیب، سماق، سرکه، سنبل و سکه خبری نبود، اما یاد هر یک از سین‌ها نشانگر «تولدی دوباره، حیات نو، عشق، زیبایی و سلامت، رنگ طلوع آفتاب، صبر و عقل، آمدن بهار و نشان دهنده زیبائی ها» بوده است.

یادش بخیر قدیما...

مردم این روزها مشغول خریدهای نوروزی هستند اما در چهره اغلب آنها رضایت و لذتی از این خریدها احساس نمی شود زیرا بیشتر مردم خود نیز متوجه اسرافی که می کنند هستند ضمن اینکه تقریبا همه آنها با وجود ریخت و پاش‌های امروز، همواره با حسرت از روزهای خوش قدیم یاد می کنند.

اصحاب پنجشنبه

انگار عنوان این مقاله باید ترکیبی باشد مثل هوشنگ گلشیری و کارگاه داستان که چندان فراگیر به نظر نمی‌آید، دلیلش هم این است که کار جمعی برای او بسیار جدی‌تر از آن بوده که بندة این ترکیب ساده بشوم.

من از یادت نمی‌کاهم

جایی نوشتم بیژن جلالی ده سال بزرگتر از من بود و در جایی دیگر که شاپور بنیاد ده سال کوچکتر از من و هر دو رفته بودند و نوشتم اگر آسیای مرگ به نوبت می‌گشت پس از بیژن نوبت من بود و نه نوبت شاپور و اینجا می‌نویسم هوشنگ گلشیری همسن و سال من بود او هم رفت و اگر روزگار را حساب و کتابی بود با رفتن او، من هم باید. می‌رفتم.

خاطراتی از سفر دکتر حبیبی به یونان

در این مقاله شخصیت سیاسی و فرهنگی مرحوم دکتر حسن حبیبی و بازگشت وی در سال 1357 پس از 15 سال زندگی در فرانسه و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به ایران، مورد نظر نیست بلکه سفر «رسمی» وی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری به کشور یونان در روزهای اول الی سوم اسفند 1375 مدنظر است. این نخستین باری بود که معاون ریاست جمهوری ایران رسما به یک کشور عضو اتحادیه اروپا سفر می‌کرد:

برداشتی کوتاه از خاطرات حجت الاسلام غلامرضا اسدی از مبارزان دوران انقلاب

س از تبعید امام(ره) حرکت های پراکنده ای در برخی شهرها انجام شد. در مشهد در تابستان سال 1343 و در مسجد بالاسر، عده ای از طلبه های قم به بهانه دعای توسل دور هم جمع می شدند و ذکری و یادی از امام می کردند. رژیم آن ها را دستگیر کرد. شب های بعد به بهانه شست وشوی حرم، آب در آن مسجد ریختند.

وقتی بیمارستان زیر چکمه دژخیمان بود

اگر چه طبابت و علم پزشکی در مشهد از سابقه ای طولانی برخوردار است اما پزشکی نوین همزمان با تحولات سیاسی عصر مشروطه وارد مشهد شد. نخستین پزشکان نوین مشهد عموما خارجی بودند. تعدادی ایرانی فارغ التحصیل خارج و یا بعدها دارالفنون نیز به تدریج بر این جمعیت افزوده شدند تا جامعه پزشکی مشهد شکل گرفت. نخستین بارقه های آموزش پزشکی در مشهد به سال 1319 و تاسیس مدرسه عالی بهداری باز می گردد.

خواندنی‌ها و امیرانی

سال 1326 بود که تازه دو، سه ماه بود که به دانشکده ادبیات تهران راه یافته بودم و هنوز در مدرسه شیخ عبدالحسین ـ مدرسه ترک‌ها ـ با سه، چهار تن دیگر حجره داشتم. غروب جمعه 20 بهمن همان سال (1326) محمد مسعود در حالی که از چاپخانه مظاهری در اکباتان خارج می‌شد به قتل رسید. همان روز شعری گفتم که در بیشتر جراید چاپ شد.
...
42
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.