مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتها - 27
پرسش تکمیلی
با پایان یافتن مصاحبه، محققِ تاریخ شفاهی موظف است به بررسی متن مصاحبه پرداخته و نسبت به شناسایی ابهامات و نقاط ضعف آن اقدام نماید. در این مرحله با طرح و ثبت پرسشهای جدید، برای مصاحبه تکمیلی آماده میشود. بدیهی است مصاحبه تکمیلی همانگونه که از نام آن هویداست، نه یک مصاحبه مستقل، بلکه مرحلهای در تکمیل مصاحبه اصلی است.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتها _ 26
گزارش مصاحبه
پس از پایان کار، باید گزارشی از وضعیت مصاحبه و چگونگی انجام آن از زمان شکلگیری ایده تا شناسایی راوی و تماس با او تا اجرای مصاحبه تهیه و در سوابق طرح، نگهداری کرد و یا به سازمان متبوع ارائه نمود. این گزارش که باید به وسیله مصاحبهگر تهیه شود، از آن جهت اهمیت دارد که سازمان حامی و بهرهبرداران را در جریان روند مصاحبه و شرایط آن قرار میدهد. همچنین این متن به محقق تاریخ شفاهی نیز کمک میکند تا بعدها چگونگی انجام مصاحبه و وضعیت آن را به یاد آورده و شناخت روشنی از آن داشته باشد.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتها _ 25
پایان مصاحبه
مصاحبه تاریخ شفاهی هم مانند هر فعالیت دیگری، پایانی دارد. بالطبع چگونگی پایان دادن به مصاحبه نیز مانند شروع آن از اهمیت زیادی برخوردار است. شاید این تشبیه اغراقآمیز نباشد اگر بگوییم همانگونه که یک هنرمند اهل موسیقی تلاش میکند اثر خود را با ریتمی آرام آغاز کرده و به تدریج آن را به اوج رساند و در پایان نیز با ریتمی آرام فرود آمده و کار خود را پایان دهد، در مصاحبه تاریخ شفاهی هم باید آغاز و انجام آن از روندی آرام و طبیعی برخوردار باشد تا مصاحبه از چارچوب طبیعی خود خارج نشده و راوی نیز در بیان خاطرات دچار مشکل نشود.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتها - 24
تحریک حافظه
یکی از مشکلاتی که مصاحبهگران با آن مواجه هستند، ضعف حافظه راوی به دلیل گذشت زمان و تنوع موضوعات است. بدیهی است محقق تاریخ شفاهی برای انجام هرچه بهتر مصاحبه، ناچار به تحریک حافظه و تقویت فعالیت ذهنی راوی از راههای مختلف است. برخی از این شیوهها را به شرح ذیل میخوانید.سختترین کار جهان
در این سالها مراکز زیادی در کشور ما درباره ادبیات جنگ، فعال هستند و چراغ این امید را در دل ما روشن میگذارند که ما از آینده این ادبیات غنی، نگران نباشیم، با این که میدانیم سختترین کار جهان، نوشتن یک جمله درست است.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتها _ 23
جدل با راوی
یکی از اموری که مصاحبهکننده باید به شدت از آن پرهیز کند، مباحثه طولانی و جدلآمیز با راوی است. چهبسا راوی بر درستی اطلاعات و برداشتهای خود تأکید کرده و بر صحت آنها اصرار نماید و مصاحبهکننده بر اساس اطلاعاتی که از منابع مختلف به دست آورده نظر او را نادرست بداند. در چنین شرایطی ممکن است دو طرف بر موضع خود پافشاری کرده و روند مصاحبه را دچار اشکال کنند.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن _ 22
مدت مصاحبه
مدت زمان مصاحبه، یکی از اموری است که مصاحبهگر باید به آن توجه داشته و نسبت به تنظیم و مدیریت آن، اقدامات لازم را به عمل آورد. مدت زمان مصاحبه را با توجه به وضعیت جسمی و روحی راوی، موضوعات و پرسشهای مورد نظر تنظیم کنید.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن_21
پرسشهای جدید
گفتیم که پیش از مصاحبه باید فهرستی از پرسشها را حول موضوع اصلی مشخص کرد و همراه خود به جلسه مصاحبه برد. بدیهی است دایره پرسشها به همین تعداد محدود نخواهد شد و مصاحبهگر در طول گفتوگو، با پرسشها و نکات جدیدی مواجه میشود که در تکمیل و تبیین بیشتر مطالب باید به طرح آنها مبادرت ورزد. این پرسشها بیشتر ناظر به سخنان راوی است و با دقت در سخنان او ایجاد خواهد شد.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن - 20
خوب گوش دادن(2)
باید توجه داشت که در طول مصاحبه چنانچه منظور راوی را متوجه نشدید یا اشتباه متوجه شدید، از او بپرسید تا ضمن توضیح بیشتر، بداند که همراهیاش میکنید. همچنین گاهی راوی از موضوع خارج میشود و شما باید او را به موضوع برگردانید. این کار هم اهمیت زیادی دارد و با گوش دادن دقیق به سخنان راوی امکانپذیر است.مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن - 19
خوب گوش دادن(1)
خوب گوش دادن به سخن دیگران از جمله مهارتهایی است که در شکلگیری همه روابط انسانی و از جمله مصاحبه، نقش مهمی دارد. اساساً تمام مقدمات مرتبط با مصاحبه با دقت زیاد فراهم میشود تا سخنِ راوی را خوب گوش کرده و آن را ضبط کنیم. خیلی از ما به اشتباه فکر میکنیم شنونده خوبی هستیم، در حالی که گوش دادن با شنیدن فرق دارد. شنیدن یعنی توانایی درک صدا، حال آن که گوش دادن نیازمند تمرکز عمیقتر و استفاده از سایر حواس است....
9
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-49
دو ساعت از زخمی شدنم گذشته بود. هوا کمکم روشن میشد. همچنان مشغول خواندن قرآن بودم. تنهایی و زخم را فراموش کرده بودم. ناگهان متوجه شدم دو نفر از سربازان شما در فاصله نسبتاً زیادی به طرفم میآیند. خوشحال شدم. جان تازهای گرفتم و با تمام قوا فریاد زدم. هر چه فریاد میکردم آنها نمیشنیدند. بالاخره هم مسیرشان را تغییر دادند و به طرف دیگر رفتند.






