خدا از سر تقصیرات من بگذرد
اعتراف، همیشه جذابیت ژورنالیستی دارد. به خصوص اگر بفهمیم معترف، سر ما که مخاطب باشیم کلاه گذاشته و روزگاری داستانهای خودش را به جای داستان خارجی به ما قالب کرده؛ به خصوص اگر بفهمیم دست بر قضا همان معترف حالا محمدحسن شهسواری رماننویس شده.پشت خطوط دشمن
نیروهای یگان فنی و جهاد، بخصوص رانندههای لودر و بولدوزر، جزو نیروهای خط شکن جبهه بودند. یعنی کنار بقیه بچه هایی که راه را برای عملیات هموار می کردند، به دل خطوط دشمن می زدند. همیشه قبل از شروع عملیات، نیروهای فنی باید به جلو می رفتند و مسیرهایی را انتخاب می کردند که در حین عملیات بتوانند در اسرع وقت خودشان را به مناطق سوق الجیشی برسانند و خاکریزهای عملیات را بزنند.عکسی که جان صدها عراقی را نجات داد
سال 1332، 7 ساله بودم که از آمل به تهران آمدم. 6 ـ 5 ماه در پارچهفروشی، کارگاه کفشسازی، صندوقسازی و خیاطی کار کردم. در خیاطی که بودم، یک روز صاحبکارم به من گفت: تو خیلی کوچکی و نگرانم وقتی میروی قهوهخانه برای من چای بیاوری، بروی زیر ماشین؛ برای همین من را برد به عکاسی ساحل در میدان فوزیه (امام حسین) که کنار قهوهخانه بود. آنجا جادوی عکاسی تحت تأثیرم قرار داد و از همانجا عکاسی را شروع کردم.سلام خرمشهر! سلام رضا، سلام حمید، سلام قادر...
عملیات بیتالمقدس به مرحله چهارم خود رسیده بود. عراق دیگر برگی برای برنده شدن نداشت که به میدان بکوبد. ساعت 22 و 30 دقیقه روز اول خرداد، نیروهای ایران با رمز «بسم الله القاسم الجبارین، یا محمد بن عبدالله (ع)» به سمت عراقیها هجوم بردند و در اولین حرکت ارتباط یگانهای عراقی را از هم گسیختند. این گسیختگی برای عراقیها حکم پریدن از روی لبه پرتگاه به ته دره را داشت. فرار افسران و درجه داران و تسلیم شدن داوطلبانه سربازان عراقی گویای صحت پیشبینی سقوط بود.چند بُرش از دفتر خاطرات اندری تارکوفسکی
«دفتر خاطرات» آندری تارکوفسکی خاطرات 16 سال پایانی زندگی اوست. کارگردان 38 ساله است، تاکنون دو فیلم «کودکی ایوان» (برندهی شیر طلای ونیز) و «آندری روبلف» را در کارنامه دارد، و در آستانهی شروع فیلمبرداری «سولاریس» است. تارکوفسکی از سال 1970 تصمیم به نوشتن خاطرات خصوصیاش میگیرد؛صنایع نظامی تهران در خاطرات محمد عرب
پس از استقرار همه ارکان حکومتی کشور در تهران قدیم، تسلیحات نظامی متناسب با امکانات و مقتضای روز مانند دیگر فناوری های صنعتی در این شهر متمرکز گردید و شکل و شمایل پایتخت ایران را دگرگون ساخت. از پادگان ها و مراکز صنعتی و زاغه های مهمات گرفته تا رسیدگی به امور اداری و مالی این مجموعه، هر یک در شناسایی تاریخ شهری اهمیت به سزایی دارد. در این جا با بیان گوشه ای از خاطرات حاج محمد عرب از مدیران سابق صنایع نظامی ایران از 1327 تا 1353 به قسمتی از قصه تحول صنایع نظامی اشاره خواهد شد.پاسداشت بیست و هفتمین سالگرد شهادت مرحمت بالازاده
در یکی از روزهای سرد زمستان سال 1362، زمانی که آیتالله خامنهای رئیس جمهور وقت کشور، برای شرکت در مراسمی از ساختمان نهاد ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج میشد، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده میشد.آیتالله بروجردی و حفظ حوزه در خاطرات آیتالله صادقی تهرانی
سید محمد حسین طباطبایی بروجردی معروف به آیتالله العظمیبروجردی شاگردان بسیاری برای گرداندن محافل علمیاسلامینیم قرن پس از خود تربیت نمود و در دوران زعامت وی مسائل مهمیدر داخل و خارج از حوزه علمیه قم اتفاق افتاد که در سرنوشت بعدی حوزه تاثیرات فراوانی به وجود آورد.نهصت ملی سازی نفت در خاطرات محمد عریب
یکی از موضوعات مطرح در حوزه مبارزات مردمی مردم ایران، تشکیل گروههای محلی و منطقهای و عضویتشان در تشکلهای بزرگتر بوده است. یکی از این نوع فعالیتها تشکیل هستههای جبهه ملی برای ملی نمودن (سازی) صنعت نفت است.آیت الله کاشانی در آینه خاطرات آیت الله صادقی تهرانی
سید ابوالقاسم کاشانی، پسر سید مصطفی کاشانی، در سال ۱۲۶۰ شمسی در تهران متولد شد. وی در شانزده سالگی بههمراه پدر خویش پس از زیارت کعبه عازم نجف شد و در آنجا اقامت گزید. بعد از گرفتن حکم اجتهاد در ۲۵ سالگی به خاطر مخالفتش با اشغال بین النهرین توسط انگلیسیها اسم و رسمی پیدا کرد....
45
...