بر فراز میمک – 14
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
سرهنگ نصیریزیبا از ما پرسید که چه کاری میتوانیم برای او و یارانش انجام دهیم. جواب دادیم که هیچ کار مثبتی نمیتوان انجام داد. زیرا عملکرد سه فروند هلیکوپتر ـ آنهم فقط در یک دور پروازی ـ در مقابل آن همه نیروی دشمن، تقریباً هیچ است. سرهنگ با شنیدن حرفهای ما دو رانندۀ خود را صدا کرد و با تأکید به آنها سپرد تا هر چه زودتر ما را سالم به مقصد برساند و به ما گفت: «بچهها، از اینکه برای نجات ما خودتون را به خطر انداختید، از شما تشکر میکنیم.بر فراز میمک – 13
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
بخش جنوبی و قسمت عظیمی از بخش میمک دست عراقیها بود و نیروهای آنها ـ با سرعت ـ به طرف قله در حال پیشروی بودند. تنها، قلۀ کوه در اختیار نیروی کوچکی از رزمندگان ما قرار داشت و آنها هم هر آنچه را که در توان داشتند، به نمایش گذاشته بودند. اما وجود آن نیروی کوچک، روی قلۀ میمک، به هیچ عنوان نمیتوانست نیرویی بازدارنده باشد. تنها با شلیک گلولهای، سقوط قله مدتی کوتاه به تأخیر میافتاد.بر فراز میمک – 12
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
بالاخره توانستیم ـ با اصرار ـ دو دستگاه جیپ از او بگیریم. وارد جادۀ اصلی شدیم و مسیر میمک را در پیش گرفتیم. بخشی از جاده آسفالت بود و ما توانستیم با سرعت زیادی آن را طی کنیم. اما از زمانی که وارد جادۀ خاکی شدیم، حرکتمان کند شد. تقریباً بیخیال مسیر را طی میکردیم که ناگهان جاده زیر آتش سنگینی قرار گرفت.بر فراز میمک – 11
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
فرید حرفش را ادامه نداد، اما میدانستم چه میخواهد بگوید. او از تعلل در نگهداری نقاط استراتژیک گله داشت. من هم برای تکمیل شکایت او گفتم: «از این مسائل زیاده، ناراحت نباش. انشاءالله درست میشه. اونجا نه ما شین سوخت داریم نه مهمات. با یکبار عملیات هم کار درست نمیشه. اینو باید چکار کرد؟»بر فراز میمک – 10
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
عملیات برای دستیابی به تپه 402 همچنان با موفقیت ادامه داشت. با وجود درگیریهای شدید نیروهای رزمنده اسلام با متجاوزان عراقی، هنوز از وجود هلیکوپترهای جنگنده استفاده نشده بود. ما هم برای پرواز ـ هر روز ـ از صبح تا غروب آفتاب لحظهشماری میکردیم. جای تعجب بود که با وجود شدت آتش سنگین عراقیها، هیچ پروازی درخواست نمیشد.بر فراز میمک – 9
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
هلیکوپتر از سلامت کامل برخوردار بود جز اینکه شیشههای کابین جلو در جای خود نبود. امکان ادامه عملیات با آن وضع وجود نداشت. برای همین، همراه دو فروند دیگر ـ با سرعتی کم ـ به سوی پایگاه به راه افتادیم. با این حال تحمل فشار باد در جلو برای من بسیار سخت بود. با دیدن پرسنل فنی در پایگاه، دستهایم را به علامت سلام بالای سرم بردم.بر فراز میمک – 8
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
به یحیی گفتم: «بابا کولر رو خاموش کن.» اما با دیدن آنچه که در مقابلم بود، بقیه کلمات در دهانم ماسید. ملخ هلیکوپتر به صورت عادی در حال چرخش بود و باد شدیدی به صورتم میخورد. دستم را به سمت شیشهها بردم. میتوانستم دستم را تا دورترین نقطه دماغ هلیکوپتر جلو ببرم. یک لحظه به خود آمدم و فریاد زدم: «هی یحیی، شیشههای جلو...!»بر فراز میمک – 7
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
خسته و درمانده ـ از اینکه نمیتوانستیم سنگرهای عراقی را پیدا کنیم ـ با تمام شدن مهمات هلیکوپترها به پایگاه بازگشتیم. هیچکدام راهحلی برای این معضل نداشتیم. دشمن به طور مرموزی در سنگرهای خود پنهان شده و زمانی که ما او را دید نداشتیم، به رویمان آتش میگشود. از فرمانده عملیاتی نیروی زمینی خواستم با دیدهبان تماسی داشته باشد که اطلاع دادند دیدهبان جدید لحظاتی دیگر به منطقه میرود.بر فراز میمک – 6
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
شیاکوه در دست عراقیها بود و با حضورشان کاملاً روی منطقه سوار بودند. عملیاتی هم که برای آزادسازی مجدد آن انجام شده بود، موفق نبود. من و شهید یحیی شمشادیان ـ در آن روزها ـ برای انجام عملیاتی، در سر پل ذهاب مستقر بودیم. حدوداً نه روز بود که بدون اینکه عملیات خاصی داشته باشیم، داخل سولهای خاکی استراحت میکردیم. استراحتی که گهگاه با بمبارانهای سنگین هواپیماهای عراقی به ترس و اضطراب تبدیل میشد.بر فراز میمک – 5
خاطرات ستوان دوم خلبان احمد کروندی
آتش سنگین نیروهای عراقی لحظهای قطع نمیشد و ما در میان بارش گلولهها، به سوی قله شمشی در پرواز بودیم. ساختمان میان دو ساختمان دیگر را ردیابی کردم و انگشتم را به روی ماشه فشردم. لحظهای بعد، موشک ـ در مقابل چشمان من ـ به سمت ساختمان به حرکت درآمد....
16
...
آخرین مطالب
- تمرکز تاریخ شفاهی بر جنگ تحمیلی، دلیل عدم توجه دانشگاهها
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 98
- ما منتظر صدای تاریخ شفاهی از دانشگاهها هستیم
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -2
- خاطرات محمد زقوت
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97